کتاب آخرین رابط دهمین جلد از مجموعه قصه هایی از امام زمان (عج) نوشته ی فریبا کلهر با تصویرگری سید حسام الدین طباطبایی در انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
این کتاب جلد دهم از مجموعه ی " قصه هایی از امام زمان (عج) " می باشد. در این جلد، داستان از زبان " علی بن سمری " چهارمین نایب و رابط امام با مردم بیان می شود. زمانی که " حسین بن روح " سومین نایب امام و دوست صمیمی علی بن سمری در بستر بیماری قرار داشت، به علی بن سمری خبر داد که پس از فوتش، او به عنوان نایب امام انتخاب شده است. علی بن سمری نزدیک به دو سال نایب امام بود تا این که دچار بیماری می شود. در این هنگام نامه ای از امام دریافت می کند که در آن مشخص شده که پس از شش روز آخرین نایب امام رحلت می کند و آغاز غیبت کبری را به اطلاع همگان می رسانند و ...تصاویر کتاب را سید حسام الدین طباطبایی به زیبایی به تصویر کشیده است. کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.
برشی از متن کتاب
من علی بن ثمری هستم. چهارمین پلی که مردم و امام را به هم وصل می کند. قبل از من "حسین بن روح" نایب امام بود. او سومین پل بود و من چهارمین پل. حسین دوست من بود. روزی حسین کسی را به دنبالم فرستاد تا به دیدنش بروم. به خانه اش رفتم. حسین پیر و بیمار بود و امیدی به زنده ماندن نداشت. من او را دوست داشتم. می دانستم که تنها کسی است که اجازه دارد پیش امام غائب برود. من چشم های حسین را دوست داشتم. چشم هایی که بارها و بارها به صاحب الزمان نگاه کرده بودند! حسین توی رختخواب خوابیده بود و رنگ و رویش پریده بود مرا که دید لبخند مهربانی زد و گفت: «بیا کنار من حسین. با تو کاری دارم.» کنارش نشستم و گذاشتم او دستهایم را در دست بگیرد. دست هایی که زمانی نامه هایی را از دست صاحب الزمان (عج) گرفته بود. چقدر آن دست ها برایم عزیز بودند. حسین گفت: «به من دستور داده شده که تو باید جای مرا بگیری.» منظورش را نفهمیدم. حسین به زور، لبخند زد و گفت: «تبریک میگویم! از این به بعد تو پلی هستی که مردم و امام را به هم وصل می کند.» احساس کردم پرنده ای آمد و روی شانه نشست. اینطوری شد که من شدم نامهای نماینده امام غائب در بین مردم. این طوری شد که فقط من از جای مخفی شدن امام با خبر شدم. این طوری شد که توانستم بارها و بارها امام را ببینم با او حرف بزنم و نامههایی را از دستش بگیرم که هنوز گرمای دست های او را حفظ کرده بودند. کسی که صاحب الزمان (عج) به او اطمینان داشت. کسی که باعث ارتباط مردم با امامشان شده بود. من سفیر و نماینده امام غائب شدمو نامه های او را به دست مردم میرساندم. کار پر خطری بود. دشمنان امام و جاسوس ها همه جا بوده و هستند. یک لحظه بی دقتی میکردم جان امام و خیلیهای دیگر را به خطر می انداختم. از اولین روزی که به جای حسین بن روح، نماینده امام شدم دو سال می گذرد. احساس می کنم حالم خوب نیست. بیمارم. نمیتوانم وظایفم را به درستی انجام بدهم. پنج روز پیش تعدادی از مسلمانها برای عیادت آمدند. آنها نگران حال من بودند. اما میخواستند بدانند اگر اتفاقی برایم بیفتد چه کسی نایب صاحب الزمان (عج) است. امام نامهای به من داده است تا برای پیروانش بخوانم. نامه مهمی است و مهر مخصوص امام روی آن است. نامه را نشان مسلمانان دادم و گفتم: «این آخرین نامه از طرف امام است.» همه تعجب کردند. پرسیدند: «چه اتفاقی برای امام افتاده؟ خدایی نکرده چیزی شده که ما خبر نداریم؟» به آنها گفتم آرام باشند. آرام شدند. به آنها گفتم خوب به حرفهایم گوش کنند. خوب به حرفهایم گوش کردند. من مهرنامه را نشان دادم و گفتم: «ببینید این مهر مخصوص امام است.» همه گفتند: «بله قبول داریم که مهر مخصوص است.» نامه را باز کردم و خواندم. کلمات امام مثل پروانه از توی نامه بیرون آمدند و بالای سرمان پرواز کردند. امام گفته بود ای علی! تو شش روز دیگر می میری. گفته بود خودت را آماده سفر آخرت کن. اما کسی را به عنوان جانشین خود انتخاب نکن. چون زمان غیبت کبری رسیده است. تا روزی که خدا نخواهد، ظهور من اتفاق نمی افتد. گفته بود روز ظهور من بسیار دور است. شاید آن روز عده ای بگویند که مرا دیده اند. بدانید که دروغ می گویند... امروز ششمین رو است. ششمین روزی که امام غائب درباره مرگم گفته بود. امروز همان روز است. با مرگ من غیبت صغرا به پایان می رسد. با مرگ من غیبت کبری آغاز می شود. من چنین مرگی را دوست دارم. من منتظر مرگم هستم. من منتظرم.
نویسنده
" فریبا کلهر " متولد 1340در شهر تهران، رماننویس و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان است. فریبا کلهر فعالیت خود را از دهه شصت با کمک مصطفی رحماندوست و با حضور در مجلههای رشد، در حیطه ادبیات داستانی کودک و نوجوان آغاز کرده و تألیفات زیادی نیز در این حیطه از خود برجای گذاشته است. او حدود سیزده سال، از بدو تاسیس سروش کودکان تا سالهای 1382 سمت سردبیری ماهنامه سروش کودکان را برعهده داشت و با ویژهنامه کودکان روزنامه همشهری همکاری میکرد. کتاب سوت فرمانروا اثر این نویسنده در سال 1368 یعنی زمانی که او فقط بیست و هشت سال داشت؛ به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد. از این جهت او تا امروز تنها کسی است که این جایزه را در این سن دریافت کرده است. فریبا کلهر تا کنون صدها قصه نوشته است و کارهای ارزشمندی در بازنویسی اسطورهها انجام داده است. بازنویسی اسطوره گیلگمش، اسطوره اینانا از این گونه است. وی از اواخر دهه 80 به طور جدی داستان نویسی بزرگسالان را آغاز کرد.. همچنین او اولین کسی است که به طور جدی رمان فانتزی برای نوجوانان نوشته است.
- از سری کتاب های بنفشه
- نویسنده: فریبا کلهر
- تصویرگر: سید حسام الدین طباطبایی
- انتشارات: قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب قصه هایی از امام زمان 10 (آخرین رابط)
دیدگاه کاربران