کتاب ثروتمند مغرور جلد پنجم از مجموعه ی پیامبر(ص) و قصه هایش نوشته ی غلامرضا حیدری ابهری توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.
این کتاب متشکل از 14 داستان کوتاه و اخلاقی است، که در همه ی آن ها نکات اخلاقی پسندیده برای خواننده در قالب قصه بیان شده است. در یکی از داستان های آن به نام " مردی تنهای تنها " قصه ی مردی بیان شده که از زیبای چهره نصیبی نداشت و به همین دلیل مردم از او دوری می کردند. روزی این مرد وارد جمعی شد که پیامبر (ص) و یارانش در حال خوردن غذا بودند، اما مرد در هر جا که می نشست دیگران از آن جا بر می خاستند و مرد تنها می ماند. او از این رفتار دیگران ناراحت شد، در همین زمان پیامبر (ص) که رفتار یارانش را با آن مرد دیدند، از جای خودشان بلند شدند و کنار آن مرد نشستند و ... . تصویرگری کتاب را " هدی حدادی " انجام داده است و عناوین برخی از قصه های کتاب عبارتند از: بدون دعوت نه، گریه برای مادر، محمد با وفا، بابا بزرگ مهربان و او را هم بخشید می باشند.
پیامبر و قصه هایش عنوان مجموعه ای است که برای کودکان و نوجوانان 9 تا 15 سال تهیه و به چاپ رسیده است و قصد دارد تا این گروه سنی را با شخصیت بزرگ پیامبر (ص) و جنبه های مختلف زندگی ایشان و آموزه های دین اسلام بیشتر آشنا کند. داستان های این مجموعه از کتاب های ارزشمندی مانند بحارالانوار و حکمت نامه ی پیامبر (ص) گردآوری و بازنویسی شده اند. در تمامی جلدهای این مجموعه که متشکل از 14 داستان می باشند، ابتدا یک قصه بیان می شود، سپس در بخش بیشتر بخوان و بدان اطلاعات بیشتری از آن ماجرا برای مخاطب ذکر شده است.
برشی از متن کتاب
بدون دعوت نه ابوشعیب خدمت پیامبر(ص) رسید. به چهره ی پیامبر(ص) که نگاه کرد، فهمید پیامبر(ص) خیلی گرسنه است. در آن سال ها غذا در شهر خیلی کم بود. به خاطر جنگ با کافران، خیلی از مسلمانان شغل خود را از دست داده بودند. عده ای هم از آزار و اذیبت بت پرستان، از مکه به مدینه آمده بودند. برای همین، مسلمانان مدینه، سختی های فراوانی را باید تحمل می کردند. یکی از این سختی ها گرسنگی بود. پیامبر(ص) هم مثل دیگر مسلمانان، گاهی تا چندین روز گرسنگی می کشید. ابوشعیب از دیدن گرسنگی پیامبر(ص) خیلی ناراحت شد. از چهره ی زرد محمد(ص) معلوم بود که در چند روز گذشته، غذای مناسبی نخورده است. ابوشعیب نزد خدمتکار خود آمد و به او دستور داد مقداری غذا درست کند. بعد دوباره خدمت پیامبر(ص) رسید و آن حضرت و چهار نفر از یاران او را برای خوردن غذا، به خانه اش دعوت کرد. حضرت محمد(ص) و چهار یار او، دعوت ابوشعیب را پذیرفتند. وقت مهمانی که شد، پیامبر(ص) و دیگر دعوت شدگان به طرف خانه ی ابوشعیب به راه افتادند. در وسط راه یکی دیگر از مسلمانان نیز با پیامبر(ص) و یارانش همراه شد. حضرت محمد(ص) هیچ وقت بدون دعوت برای خوردن شام و ناهار به خانه ی کسی نمی رفت. اگر هم کسی فقط آن حضرت را دعوت می کرد، کسانی را که دعوت نبودند، پیامبر به همراه خود نمی برد. وقتی پیامبر(ص) و همراهانش به خانه ی ابوشعیب رسیدند، حضرت پیش از ورود به خانه ی میزبان، به ابوشعیب گفت: «این مرد خودش به دنبال ما آمده است. اگر خواستی اجازه بده که او نیز در این مهمانی شرکت کند. اگر هم نخواستی، او بر می گردد.» ابوشعیب می توانست از پذیرفتن فرد دعوت نشده خودداری کند، زیرا او را دعوت نکرده بود و شاید آمادگی پذیرایی از او را نداشت. رسول خدا(ص) با این جمله، می خواست به صاحب خانه بگوید اگر آمادگی داری او را به خانه است راه بده و اگر آماده ی پذیرایی از او نیستی، از او عذرخواهی کن. ابوشعیب آمادگی پذیرایی مهمان جدید را هم داشت. او با خوشحالی رسول خدا(ص) و همه ی همراهانش را پذیرفت و به گرمی از همه پذیرایی کرد. ...
نویسنده
" غلامرضا حیدری ابهری " در سال 1348 هجری شمسی در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات دورة ابتدایی و راهنمایی را در همین شهر گذراند. به خاطر علاقه به علوم دینی، تحصیلات دورة دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به شهر قم رفت. در مدارس علمیه قم، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و از اساتید بزرگ حوزه بهره برد. او هم زمان با تحصیل، نویسندگی را نیز تجربه کرد. اولین اثر او در سال 1374 منتشر شد. از آن به بعد نیز آثار متنوعی را پدید آورد. البته او چندین اثر ادبی و تاریخی و حدیثی را نیز برای بزرگسالان نوشته است. برخی آثار وی از سوی جشنوارههای مرتبط با کتاب هم برگزیده شدهاند.
(ویژه 9 تا 15 سال) نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری تصویرگر: هدی حدادی انتشارات: جمال
نظرات کاربران درباره کتاب ثروتمند مغرور (پیامبر و قصه هایش 5)
دیدگاه کاربران