کتاب این که شوخی نیست (پیامبر و قصه هایش 4)

کتاب این که شوخی نیست جلد چهارم از مجموعه ی پیامبر و قصه هایش نوشته ی غلامرضا حیدری ابهری توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.

این کتاب متشکل از 14 داستان کوتاه و اخلاقی است، که در همه ی آن ها نکات اخلاقی پسندیده برای خواننده در قالب قصه بیان شده است. در یکی از داستان های آن به نام " نوجوان دانا " قصه ی نوجوانی که پیامبر اکرم (ص) را بسیار دوست داشت برای خواننده ذکر شده است. روزی این نوجوان نزد پیامبرآمد و حضرت از او سوال کرد: «آیا مرا دوست داری؟» نوجوان پاسخ داد: «بله به خدا قسم شما را دوست دارم» یک بار دیگر پیامبر (ص) از او پرسید: «آیا من را به اندازه ی چشمانت دوست داری؟» و در نوبت های  بعد پرسید: «آیا به اندازه ی پدر و مادرت و بیشتر از خودت دوست داری؟» هر بار نوجوان پاسخ می داد: «که من شما را بیشتر دوست دارم» پیامبر (ص) برای این که به دیگران نشان دهد چقدر این نوجوان دانا است از او پرسید: «آیا من را بیشتر از خداوند دوست داری؟» این بار نوجوان پاسخ داد ... . تصویرگری کتاب را " هدی حدادی " انجام داده است و عناوین برخی از قصه های کتاب عبارتند از: خوشی زود گذر، وعده ی دیدار، بلبل کجاست؟، کمک به فاطمه و یاری حلیمه می باشند.

پیامبر و قصه هایش عنوان مجموعه ای است که برای کودکان و نوجوانان 9 تا 15 سال تهیه و به چاپ رسیده است و قصد دارد تا این گروه سنی را با شخصیت بزرگ پیامبر (ص) و جنبه های مختلف زندگی ایشان و آموزه های دین اسلام بیشتر آشنا کند. داستان های این مجموعه از کتاب های ارزشمندی مانند بحارالانوار و حکمت نامه ی پیامبر (ص) گردآوری و بازنویسی شده اند. در تمامی جلدهای این مجموعه که متشکل از 14 داستان می باشند، ابتدا یک قصه بیان می شود، سپس در بخش بیشتر بخوان و بدان اطلاعات بیشتری از آن ماجرا برای مخاطب ذکر شده است.

 

برشی از متن کتاب

آفرین حسین حسن(ع) و حسین(ع) در حال کشتی گرفتن بودند. هریک می خواست دیگری را بر زمین بزند و شکست بدهد. کشتی گرفتن برای آنها یک نوع بازی بود؛ البته آنها در این بازی خود خیلی جدی بودند. سن هیچ کدام به هشت سال نمی رسید؛ ولی خوب کشتی می گرفتند. پدر آنها یعنی امام علی(ع) یکی از بزرگترین مبازران مسلمان بود. اصلا عجیب نبود که فرزندان چنین پدری، به آن خوبی کشتی بگیرند. حسن و حسین زیادکشتی می گرفتند، گاهی در یک روز چندبار با هم کشتی می گرفتند. پدر و مادر حسن و حسین با این بازی بچه ها مخالفتی نداشتند. فاطمه(س) و علی (ع) می دانستند که این بازی برای بچه های آنها خیلی خوب است؛ زیرا بدن بچه ها در این بازی محکم و قوی می شود و ترس مبارزه، از دلشان بیرون می رود. با این که هنگام کشتی، بچه ها خیلی سر و صدا می کردند، اما فاطمه(س) و علی(ع) جلوی مبارزه ی برادرانه آنها را نمی گرفتند و از کشتی گرفتن حسن و حسین، لذت می بردند. کشتی آن روز حسن و حسین در برابر پیامبر (ص) انجام می شد و حضرت محمد(ص) هم کشتی نوه های عزیزش را تماشا می کرد. البته پیامبر(ص) یک تماشاچی بی طرف نبود؛ او در این مبارزه، حسن را تشویق می کرد و می گفت: «ای حسن! ای حسن! حسین را بگیر» حسن از تشویق پیامبر(ص) نیرو می گرفت و با هر فریاد پیامبر(ص) او بهتر مبارزه می کرد. فاطمه که رفتار پدر را زیر نظر داشت، از کار او تعجب کرد. حسن(ع) بزرگ تر از حسین(ع) بود. چرا پیامبر(ص) به جای تشویق حسین(ع)، حسن(ع) را تشویق می کرد. بچه های کوچکتر معمولا ضعیف تر هستند و بیشتر به تشویق نیاز دارند. فاطمه به پدر گفت: «ای رسول خدا! آیا بزرگ تر را در مبارزه با کوچک تر یاری می کنید؟!» پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل هم اینجاست و او هم به حسین می گوید: ای حسین! حسن را بگیر.» فاطمه(س) از جواب پیامبر(ص) خوشحال شد. معلوم شد که حسین(ع) تنها نیست  و تشویق کننده دارد. تشویق کننده حسین(ع) یک فرشته خدا بود. ...

نویسنده

" غلامرضا حیدری ابهری " در سال 1348 هجری شمسی در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات دورة ابتدایی و راهنمایی را در همین شهر گذراند. به خاطر علاقه به علوم دینی، تحصیلات دورة دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به شهر قم رفت. در مدارس علمیه قم، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و از اساتید بزرگ حوزه بهره برد. او هم زمان با تحصیل، نویسندگی را نیز تجربه کرد. اولین اثر او در سال 1374 منتشر شد. از آن به بعد نیز آثار متنوعی را پدید آورد. البته او چندین اثر ادبی و تاریخی و حدیثی را نیز برای بزرگسالان نوشته است. برخی آثار وی از سوی جشنواره‌های مرتبط با کتاب هم برگزیده شده‌اند.

فهرست

خوشی زودگذر سجده مثل کلاغ نوجوان دانا وعده ی دیدار خدا نجات می دهد این که شوخی نیست آفرین حسین بوسه بر دستان کارگر یک حرف بی دلیل یاری حلیمه بلبل کجاست؟ او دیوانه نیست نوبت تو نیست کمک به فاطمه

(ویژه 9 تا 15 سال) نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری تصویرگر: هدی حدادی انتشارات: جمال