معرفی کتاب امیرکبیر و ایران
کتاب امیرکبیر و ایران اثر فریدون آدمیت میباشد که توسط انتشارات خوارزمی به چاپ رسیده است.
نویسنده، در پیشگفتار کتاب، در باب نگارش آن چنین بیان میدارد که: «با امیرکبیر و ایران، تحقیق تاریخ سیاسی اخیر ایران را بر اساس مدارک اصیل و اسناد دولتی آغاز نهادم. این کتاب سرگذشتنگاری به سنت مورخان ما نیست، شخصیت میرزا تقیخان را در سیر تحول تاریخ زمان مورد تحلیل قرار دادهام؛ به جریانهای تاریخ و عوامل سازندهی آن جریانها، خلاصه به بنیادهای اجتماعی ایران توجه داشتهام. کوشش کردهام رابطهی امیرکبیر را با اجتماع به دست دهم و اثرش را در تاریخ باز نمایم. او را بشناسم و بشناسانم. آن شیوه، نمودار مرحلهی مترقی تاریخنگاری است و از با معنیترین جهات تعقل تاریخی». با این بیانات و شیوهی تحلیلی - انتقادی که وی در نگارش کتاب در پیش گرفته و اذعان میدارد که تمام مطالب این اثر را با تکیه بر منابع ومراجع دست اول و معتبر نگاشته و غیر معتبرها را مورد استفاده قرار نداده و تنها در بخش تحلیلات تاریخی، آراء و معیارهای خود را دخیل نموده که البته از این جهت مختار بوده، کتابی مستند و معتبر ارائه کرده که تا مدتها به عنوان تنها اثر در باب امیرکبیر و روزگار او از آن استفاده میشد و در حال حاضر نیز همچنان در ردیف منابع معتبری است که در این موضوع نگاشته شده است. جدا از مطالبی که به قول نویسنده، تحلیلهای تاریخی او محسوب میشوند و به نوعی اظهارنظرهای وی در مورد اتفاقات و شخصیتهاست، این کتاب منبع خوبی از لحاظ وثاقت در استفاده از منابع و مآخذ معتبر به شمار میآید. نویسنده تا حدّ امکان کوشیده است که با واقعیتنمایی حوادث و رخدادهای زندگی امیرکبیر، این بزرگمرد تاریخ معاصر ایران را روایت کند و مطالب را به صورت کامل و همهجانبه عرضه دارد. کتاب در سی و یک فصل و تحت ده بخش کلی تدوین شده و از شروع زندگی او که شامل هویت، تولد و معرفی پدر و مادرش، دوران جوانیاش که به وزارت نظام میرسد و نیز از خوی و رفتارش میشود؛ مطالب را آغاز میکند . مأموریتهای سیاسی و زمامداری وی را که با سلطنت ناصرالدین شاه همزمان میشود را تا اقدامات او در ایجاد امنیت داخلی و اصلاحات سیاسی و اجتماعی در امور مالیه و خزانهداری، شرح کارهای او در عرصهی دانش و فرهنگ همچون تأسیس دارالفنون و انتشار روزنامهی وقایع اتفاقیه، سیاستهایی که در امور اقتصادی، مذهبی و خارجی به کار میبست؛ بیان میدارد و به این ترتیب زندگی این شخصیت بزرگ را که به اذعان دوست و دشمن در بزرگواری و منش والا و البته زیرکی و کاردانی وی حرفی نبود، به صورت جامع و همهجانبه چه در زمینهی شخصی و چه در عرصهی اجتماعی به بحث و بررسی نهاده تا آشنایی کاملی از وی ارائه کند.
فهرست
پیشگفتارنشانههای اختصاریآغاز زندگیخانواده میرزا تقیخانجوانی و خدمت دیوانیخوی و منش اومأموریتهای سیاسیمأموریت روسیه و سفر ایروانکنفرانس ارزنهالرومزمامداریتحول فکری در برخورد تمدن غربیاصول حکومت: «نظم میرزا تقیخان»امنیت داخلیشورش سالار در خراسانبلوچستان و سیستانفتنه آقاخان محلاتیاصلاحات سیاسی و اجتماعیمالیه و خزانهنظام جدید و بحریهدیوان عدالتاخلاق و کردار مدنیامور شهر و خدمات عمومیخبر رسانان و خفیه نویساندانش و فرهنگ جدیددارالفنونروزنامه وقایع اتفاقیهترجمه و نشر کتابسیاست اقتصادیصنعت جدید و کشاورزیاقتصاد ملی در برخورد اقتصاد استعمارسیاست مذهبیکاهش قدرت روحانیشکیبائی دینی و اقلیت مذهبیداستان بابسیاست خارجیمقدمه تحلیلیایران و روسایران و انگلیسایران و فرانسهایران و امریکا و اتریشایران و عثمانیترکستانهرات و افغانستانسرنوشتدولت امیر در ربط با عوامل قدرتسقوط و تباهیضمیمه: تحلیلی از حکایت و افسانهمنابع با یادداشت انتقادیفهرست نام کسانفهرست تصویرها
برشی از متن کتاب
او را به مناعت طبع میشناختند که از مظاهر غرور نفسانیاش بود و به خواری تن در نمیداد. نمایندهی انگلیس ضمن اینکه به حیثیتخواهی و حساسیت میرزا تقیخان در روابط با بیگانگان اشاره میکند؛ میگوید: «هیچگاه حاضر نیست رفتار متکبرانهی کسی را تحمل کند». حتی وقتی که مورد بیمهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید؛ حیثیت پرستی خود را از دست نداد. به شاه نوشت: «اگر حقیقت مقصودی دارند؛ چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند... بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر، حاصلی نمیداند. تا هرطور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آن است». در نامهی دیگر گفت: «... ذرهای استدعایی و منظوری نداشت و ندارد که تفاوتی به حال نوکری این غلام حاصل آید. حالت مهر خودبویی که باید، میدهد...». آنقدر از زبونی ننگ داشت که در آشوب ارزنهالروم که از ضرب سنگ و کلوخ زخمدار گشت؛ جراحت خود را پنهان داشت و پزشک را سراغ همراهان مجروحش فرستاد که آنان را درمان کند. ضمناً زیردستانش را بر خود برتر داشت. و این نشانهی دیگری است از ناخودپسندی او.
قدرت روانی داشت و به گاه خطر، خونسرد و بر مغز و اعصابش حاکم بود. در همان هنگامهی ارزنهالروم که اوباش شهر خانهاش را ویران کردند و دو تن از همراهانش را کشتند - از بستر بیماری برخاست و فرماندهی سی نفر عدهی خود را به عهده گرفت. فرمان داد: از تیراندازی بپرهیزند، اما اثاثیه و پول نقد را میان مردم پخش کنند تا آنان سرگرم چپاول شوند و اینان لختی بیاسایند؛ مگر سپاه دولتی برسد. و اگر فتنه فرو ننشست و قطع امید کردیم؛ به جنگ پردازیم و به خون خود از جماعت ترکان بکشیم. البته کار به اینجا نکشید. همان تدبیرش کارگر افتاد و لشکر دولت در بزنگاه سر رسید. چند ساعت بعد که نمایندگان روس و انگلیس به سراغش رفتند؛ او را آرام و متین یافتند. «ویلیامز» نمایندهی انگلیس در آن کنفرانس بارها از روح بزرگ وزیر نظام سخن گفته است. در یکی از جلسههای آن مجمع، نمایندهی عثمانی به حدی به میرزا تقیخان و سیاست ایران پرخاش کرد که به عقیدهی یلیامز اگر وزیر نظام از کنفرانس بیرون رفته بود؛ ایرادی بر او وارد نبود؛ اما از جایش تکان نخورد. و همینکه نمایندهی عثمانی خواست متن گفتارش را به میرزا تقیخان تسلیم کند؛ دست خویش را عقب کشید و یادداشت او را با بیاعتنایی رد کرد و در جوابش فقط چند کلمه گفت.
- نویسنده: فریدون آدمیت
- انتشارات: خوارزمی
نظرات کاربران درباره کتاب امیرکبیر و ایران - فریدون آدمیت
دیدگاه کاربران