کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 2 (حکیم رویان و ملک یونان)

کتاب حکیم رویان و ملک یونان از مجموعه ی قصه های تصویری از هزار و یک شب به روایت حسین فتاحی و با تصویرگری فرهاد جمشیدی از انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

این اثر جلد دوم از مجموعه ی " قصه های تصویری از هزار و یک شب " می باشد که داستان پادشاهی به نام " ملک رویان " را روایت می کند. در زمان های بسیار دور پادشاهی به نام رویان در کشور بزرگی حکمرانی می کرد، او برای مدت زیادی در بستر بیماری بود و پزشکان زیادی برای مداوای او تلاش کردند ، البته کار همگی بی نتیجه و در اوضاع و احوال پادشاه تغییری حاصل نشده بود، تا این که روزی حکیمی وارد قصر شد و به پادشاه گفت برای درمانش باید به میدان بازی چوگان برود، سوار بر اسب شود و تا زمانی که بدنش گرم شود و عرق کند به بازی ادامه دهد، سپس به قصر برگردد، حمام کرده و استراحت کند. پادشاه تمام این کارها را انجام داد و پس از مدتی سلامتی خود را بدست آورد و از همان موقع، حکیم تبدیل به یکی از دوستان و افراد مورد علاقه ی پادشاه شد. وزیر قصر که مردی بسیار حسود بود از دوستی پادشاه و حکیم ناراحت می شود پس نقشه ای می کشد تا حکیم را از چشم پادشاه بیاندازد او به پادشاه می گوید که حکیم قصد جانش را کرده و می خواهد پادشاه را به قتل برساند. پادشاه کم کم تحت تاثیر حرف های وزیر قرار می گیرد و ... . تصویرگری کتاب را " فرهاد جمشیدی " به انجام رسانده و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

داستان های هزار و یک شب از افسانه ها و قصه های عامیانه و کهن تشکیل شده است که بارها توسط نویسندگان مختلف برای کودکان و بزرگسالان بازنویسی و بازآفرینی شده است. در این مجموعه نیز 10 داستان از مشهورترین قصه های هزار و یک شب که متناسب با درک و فهم کودکان باشد، برای آن ها به قلم " حسین فتاحی " بازنویسی شده است. این مجموعه در کتاب فارسی هفتم (اول متوسطه) به عنوان کتاب مناسب معرفی شده است.

برشی از متن کتاب

روزی روزگاری در سرزمینی بزرگ، پادشاهی به نام ملک یونان زندگی می کرد. این پادشاه به بیماری سختی دچار شده بود. همه ی پزشک های آن سرزمین آمده بودند تا پادشاه را درمان کنند، اما هیچ کدام نتوانسته بودند کاری از پیش ببرند. روزی از روزها، پیرمردی به آن سرزمین آمد. نام او حکیم رویان بود. وقتی حکیم از بیماری پادشاه باخبر شد، به قصر او رفت و گفت: «من پادشاه را درمان می کنم.» ملک یونان گفت: «همه پزشک های این سرزمین جمع شده اند، هر دارویی که بوده به من داده اند، اما فایده ای نداشته، تو چطور می خواهی مرا درمان کنی؟» حکیم رویان گفت: «من به شما دارو نمی دهم. با روش خاصی شما را درمان می کنم.» پادشاه گفت: «اگر مرا درمان کنی، هرچه بخواهی به تو می دهم. هر آرزویی داشته باشی، برآورده می کنم.» حکیم رویان دستور داد، یک گوی و چوگان حاضر کردند. وقتی گوی و چوگان را آوردند، آن را به پادشاه داد و گفت: «حالا بلند شوید و سوار بر اسب تان شوید و آن قدر چوگان بازی کنید که بدنتان گرم شود. وقتی حسابی گرم شدید و عرق کردید، به قصر برگردید و به حمام بروید و بدن خود را بشویید. بعد هم بخوابید و خواب راحت بکنید. اگر چندبار این کار را بکنید، کاملا سالم و سرحال می شوید.» ملک یونان گوی و چوگان را گرفت و سوار اسبش شد و همه ی کارهایی را که حکیم گفته بود، انجام داد. وقتی از خواب بیدار شد، هیچ نشانه ای از بیماری در او دیده نمی شد. پادشاه خوشحال و خندان دستور داد حکیم را حاضر کنند. حکیم نزد پادشاه رفت. شاه با دیدن او از جا بلند شد. او را در بغل گرفت و گفت: «ای حکیم بزرگ، تو جان مرا نجات دادی. حالا بگو چه آرزویی داری؟» حکیم گفت: «آرزوی من سلامتی شما بود. خوشحالم که سالم و سرحال شده اید!» پادشاه حکیم را در کنار خود نشاند و با هم حرف زدند. بعد دستور داد غذا بیاورند، با حکیم غذا خورد و بعد از غذا کیسه ای پر از سکه های طلا به او داد. حکیم از پادشاه تشکر کرد و پادشاه از حکیم خواست هر روز به دیدار او برود و با هم حرف بزنند. از آن پس، هر روز حکیم به دیدن پادشاه می رفت و آنها با هم دوست شده بودند. پادشاه در همه ی کارها با حکیم مشورت می کرد و حکیم هم نظر خود را به پادشاه می گفت. اما بشنوید از وزیر، ملک یونان وزیری داشت که بسیار حسود و بدجنس بود. از دوستی پادشاه با حکیم، حسادت کرد و به فکر افتاد که هر طور شده این دوستی را به هم بزند. روزی از روزها، وزیر پیش شاه رفت و گفت: «ای پادشاه بزرگ من وزیر شما هستم. بهترین دوست شما. کسی که سال ها در کنار شما بوده و به شما کمک کرده است. حالا هم مسئله ای پیش آمده و خطری پادشاهی شما را تهدید می کند. می خواهم شما را با خبر کنم.» ملک یونان گفت: «چه خطری؟» وزیر گفت: «همین پیرمردی که هر روز خدمت شما می رسید و شما به او محبت می کنید. این پیرمرد دشمن جان شماست و شما خبر ندارید!» پادشاه با تعجب گفت: «دشمن جانم؟! برای چی؟» وزیر گفت: «بله همین پیرمرد حکیم.» ...    

نویسنده

" حسین فتاحی " متولد ١٣٣٦ یزد، و دارای مدرک کارشناسی در رشته حسابداری است . فتاحی در سه حوزه تألیف، ترجمه و بازنویسی آثار کلاسیک فارسی برای کودکان و نوجوانان آثار متعددی منتشر کرده که «آتش در خرمن» و «پسران جزیره» در زمینه ادبیات پایداری است و «عشق سالهای جنگ» رمان دیگر او از سوی نشر قدیانی چندین  بار تجدید چاپ شده است. «مدرسه انقلاب» ،«کودک و توفان»،  «امیرکوچولوی هشتم» و بازنویسی «قصه‌های شاهنامه» و «سمک عیار» از دیگر آثار اوست. مجموعه 12جلدی «30 روز با پیامبر» عنوان جدیدترین کتاب فتاحی است که  از سوی انتشارات قدیانی راهی بازار شده است. او در این مجموعه که مخاطبان آن کودکان هستند به همه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و اخلاقی خاتم الانبیاء (ص) پرداخته است. این مجموعه‌شامل 365 حکایت از زندگی حضرت محمد (ص) است.

(کتاب های بنفشه) معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش به روایت: حسین فتاحی تصویرگر: فرهاد جمشیدی انتشارات: قدیانی