کتاب اسکندر مقدونی برعلیه امپراتوری هخامنشیان:
این کتاب منبع مناسبی برای شناخت جایگاه اسکندر در طول تاریخ است. اسکندر مقدونی از همان ابتدای به قدرت رسیدن سر ناسازگاری با ایرانیان داشت و با کینهای که هر لحظه در دل میپروراند، برای سرنگونی حکومت ایران نقشه میکشید. او برای رسیدن به هدفش کاملا با برنامهریزی حرکت میکرد و میتوان گفت او تنها سرداری بود که همیشه با هوشیاری، نقاط ضعف دشمنان را بررسی میکرد و در زمان مناسب برای تضعیف دشمن وارد عمل میشد. اینکه از زندگی و شیوههای پیچیده نظامی و فتوحات سردار مقدونی که به یکی از بزرگ ترین و باشکوهترین امپراتوری ایران پایان داد، گفته شود، شاید از نظر ما ایرانیان سخت و ناگوار باشد، اما باید گفت گستردگی قلمرو هخامنشیان از یک سو و از هم پاشیدگی درونی در آن در اثر فساد و دسیسه درباریان و اشرافزادگان بهحدی رسیده بود که بهتدریج زمان فروپاشی آن فرا میرسید. گفتنی است، نویسنده در این کتاب سعی کرده پیروزیهای اسکندر را ناشی از شیوههای نظامی او نشان دهد و اشاره کمی به ضعفهای ایرانیان شده است. بههرحال برای شناخت بهتر جایگاه اسکندر مقدونی لازم است نگاهی کوتاه به حوادث و اتفاقاتی که در یک سده و نیم، پیش از به قدرت رسیدن اسکندر روی روابط ایران و یونان تأثیر گذاشته، داشته باشیم. این کتاب تمام این اتفاقات را بهخوبی بررسی کرده و مطالعه آن میتواند مایه عبرت همه باشد و ما را از سطحینگری نسبت به حوادث تاریخ باز دارد.
فهرست
مقدمه ناشر ایران، یونان و مقدونیه ظهور مقدونیه اسکندر در رأس قدرت سپاهیان و فرماندهان مردان و جنگافزارها اهداف و راهبردهای جنگ نبرد گرانیک شیوه رزمی اسکندر نخستین پیروزی پس از گرانیک نبرد ایسوس پیشروی و عملیات متقابل رو در روی هم در کشاکش جنگ پس از ایسوس محاصره شهر تیر عملیات دریایی رخنه در باروها تاخت و تازی در مصر نبرد گوگمل بهسوی گوگمل در نبرد پیروزی نهایی در باختر نبرد هیداسپس شب عملیات واکنش هندیها شکست پوروس بازگشت به بابل پس از اسکندر اسامی کنونی میدانهای نبرد واژهنامه سالشمار رویدادها نمایه
برشی از متن کتاب
مهرداد در پیشاپیش افراد خود حرکت میکرد ودر آن لحظه از مردان خود جا افتاده بود. اسکندر فرصت را مناسب نبردی تک به تک یافت و حمله کرد و نیزه وی در صورت شاهزاده ایرانی فرو رفت و او بیجان بر زمین افتاد. روساکس، برادر فرمانده ایرانی دورتر از آن بود که بتواند مهرداد را نجات دهد، اما مصمم شد انتقام او را بگیرد. او با شمشیر خود ضربهای به سر اسکندر زد و کلاهخود عالی او را شکافت اما ضربه بازگشت و کلاهخود، اسکندر را نجات داد. اسکندر برگشت و با نیزه خود روساکس را به قتل رساند. سپهرداد در آن لحظه در آن محل بود. اسکندر نمیتوانست نیزه خود را آزاد کند یا زمان کافی برای نشانهگیری با نیزه را نداشت و در دسترس شمشیر سپهرداد ایرانی قرار گرفت و او شمشیر کوتاه خود را آماده فرود آوردن ضربهای کرد که احتمالا میتوانست مرگبار باشد. اما پیش از اینکه ضربه او فرود آید، کلیتوس، از افسران وفادار اسکندر ضربهای به شانه سپهرداد زد و دست او را قطع کرد. درباره این رویدادهای خونبار روایتهای دیگری نیز وجود دارد که در همه آنها سرانجام، مهرداد، روساکس و سپهرداد در میدان رزم جان میبازند. تا این زمان سواران مقدونی توانسته بودند تقریبا بهراحتی از همه نقاط رودخانه عبور کنند و همچنان که به هم میپیوستند، ایرانیان بیش از پیش مجبور میشدند آرایش دفاعی به خود بگیرند. آنها تقریبا با آشفتگی از کرانه رودخانه عقب کشیدند و در همین حال کمانداران و نیزهاندازن سپاه اسکندر، آنها را به ستوه آورده بودند. سواران تازه وارد مقدونی که اکنون در اطراف اسکندر حلقه زده بودند میتوانستند از نیزههای خود بهخوبی استفاده کنند و به سر سواران و اسبان آنها ضربه بزنند. ایرانیان اندکی بعد عقبنشینی را، بهویژه از محلی که اسکندر خود آنجا حاضر شده بود، آغاز کردند. نبرد با شدت ادامه یافت و ایرانیان تنها با فرار میتوانستند خود را از گرفتار شدن میان سواران اسکندر و پیاده نظام فالانژ که تازه آرایش استواری به خود گرفته بود نجات دهند. ایرانیان حدود هزار تن از سواران خود را از دست دادند و اگر اسکندر متوجه نیروهای یونانی ممنون نشده بود شمار بیشتری را از دست میدادند.
- نویسنده: جان واری
- مترجم: محمد آقاجری
- انتشارات: سبزان
نظرات کاربران درباره کتاب اسکندر مقدونی بر علیه امپراتوری هخامنشیان
دیدگاه کاربران