معرفی کتاب فردیناند ماژلان از مجموعه ی چه کسی بود؟
مطالعه ی زندگی نامه ی مشاهیر مورد علاقه و توجه خیلی از کتاب خوان ها به ویژه نوجوانان و جوانان است. خواندن زندگی نامه اگر به روشی جذاب نوشته شود، می تواند مثل یک داستان پلیسی مهیج باشد و درعین حال می تواند ارزشمندترین تجربه ها و درس های زندگی را به خواننده بیاموزد که یقینا در رشد و توسعه ی دانش و شخصیت او تاثیرگذار خواهد بود.
مجموعه ی "چه کسی بود؟" تمام ویژگی های یک زندگی نامه ی خوب را دارد و با نگاهی داستان گونه، بیانی شیرین، همراه با اطلاعات دقیق، برای نوجوانان و جوانان تالیف شده است. در این جلد، به معرفی "فردیناند ماژلان" می پردازد. ماژلان حدود سال 1480 در پرتقال، در خانواده ای فقیر بدنیا آمد، او دوازده ساله بود که، خانه را به سوی لیسبون، پایتخت پرتقال ترک کرد.
این پسر تا آن زمان هیچ اقیانوسی را ندیده بود، سر از شهری درآورد که درست کنار ساحل بود. ماژلان در جوانی تصمیم گرفت جستجوگر شود، او دلش می خواست به آسیا سفر کند، اما این کار تقریبا غیر ممکن بود.
در زمان جنگ بین اعراب و پرتقالی ها وارد ارتش شد تا شاید از این طریق بتواند به آرزویش برسد، با رشادت هایی که از خود نشان داد، به درجه ی ستوانی رسید. بعد از تلاش های فراوان و مشقت های بسیار موفق شد تا با کشتی به دور دنیا سفر کند، او به بسیاری از جزایر ناشناخته رفت و درباره ی مسیحیت تبلیغ کرد... کتاب فوق تمام فراز و فرودها، رشادت ها و دلاوری های ماژلان را به خوبی توصیف کرده و نوشته است.
برشی از متن کتاب فردیناند ماژلان از مجموعه ی چه کسی بود؟
پرتغالی ها خیلی زود فهمیدند که اعراب قصد ندارند بدو نججنگ دست از تجارت ادویه بردارند. سال 1505، ناو اعراب به کشتی های پرتغالی خمله کرد. عده ای به سمت پادشاه مانوئل حمله کردند. او به ناوهای خود دستور داد اداره ی راه های دریایی اقیانوس هند را در دست بگیرند. پرتغال کم کم وارد جنگ شد و فردیناند تصمیم گرفت که سهمی در این جنگ داشته باشد.
برای به خطر انداختن زندگی اش یک پنی هم به او نمی دادند؛ اما سرباز شدن فرصتی جهت فرار برایش فراهم می کرد. ایمان مذهبی او همیشه قوی بود و باور داشت خداوند از او مراقبت خواهد کرد. به علاوه اگر شانس می آورد می توانست ثروت و اسم و رسمس برای خود به دست آورد. اولین نقطه، توقف در شرق وی و باهوش بود. بود و بعد از آن هند. فردیناند با این که قدش کوتاه بود؛ اما قوی و باهوش بود. او با اطمینان از استعدادهای خود هرگز شکی به دلش راه نمی داد. او ذاتا یک رهبر بود. در سال 1509، فردیناند ستوان شده بود. سپس در جنگی که در ساحل هند اتفاق افتاد، چنان مجروح شد که حدود پنج ماه در بیمارستان بستری شد. پاداش او بیست کیسه ی گندم بود.
مقدار زیادی نبود؛ اما برای فردیناند اهمیتی نداشت. همین که حالش بهتر شد به دریا برگشت. او شجاعانه ملوانی را که به دام دشمن افتاده بود، نجات داد و دزدان دریایی چین را دستگیر کرد و به خاطر این شجاعت به او درجه ی ستوانی دادند. در سال 1513، فردیناند به لیسبون بازگشت. با وجود کارها و اقدامات مهم نظامی، مثل زمانی که خانه اش را ترک کرد، فقیر بود و تقریبا به همان اندازه ناشناخته.
او شهری را پیدا کرد که در آن تجارت زیاد صورت می گرفت و ثروتمندان زیادی آن جا زندگی می کردند. فردیناند به جز رویایش چیز دیگری در سر نداشت. فردیناند 33 ساله شده بود و می خواست کاپیتان یکی از کشتی هایی شود که به آسیا سفر می کنند. مطمئن بود که آن جا می تواد راه سریعی پیدا کند؛ اما نیاز داشت که فرد ثروتمندی برایش یک کشتی بخرد؛ ولی هیچ کس این کار را نکرد...
(تایید شده ی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی) نویسنده: سایدل کرامر مترجم: ثریا طیبی انتشارات: فاطمی
نظرات کاربران درباره کتاب فردیناند ماژلان چه کسی بود؟
دیدگاه کاربران