
کتاب دوربین شیطانی (مجموعه ترس و لرز)
-
انتشارات :
پیدایش
- مترجم : شهره نورصالحی
- تگ : ترس و لرز
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب دوربین شیطانی (مجموعه ترس و لرز)
کتاب دوربین شیطانی از مجموعه ترس و لرز، اثر آر. ال. استاین با ترجمهی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است. "جولی" دختر نوجوانی است که در مقطع دبیرستان تحصیل میکند و علاقهی بسیاری به عکاسی دارد و یکی از عکاسان مجلهی مدرسهشان است و "کیت بلنک" رقیب او در مجله مدرسه در زمینهی عکاسی است. آقای "وب" مسئول مجله است و به هر دوی آنها ماموریت داده تا از مسابقات ورزشی مدرسه عکاسی کنند و کسی که بهترین عکسها را بگیرد، میتواند از دانش آموزان برای کتاب سال مدرسه عکاسی کند.
جولی در یک حراجی خانگی یک دوربین عکاسی قدیمی را می بیند و بدون توجه به صحبت های صاحب آن مبنی بر خطرناک بودنش، دوربین را بر می دارد. او به طور اتفاقی از دوست صمیمی اش " رینا " با دوربین قدیمی عکسی می اندازد، پس از مدت کوتاهی چشمان رینا سرخ رنگ می شود و او از شدت درد و سوزش نمی تواند چشمانش را باز نگه دارد.
جولی پس از این اتفاق به سالن مسابقات بسکتبال می رود تا از تیم بسکتبال مدرسه عکاسی کند اما طی یک حادثه دوربین دیجیتالی اش می شکند و او مجبور به استفاده همان دوربین قدیمی می شود. یکی از بازیکنان تیم پس از این که جولی از او عکسی می گیرد، بازوی دستش به شدت مجروح می شود. چند نفر دیگر هم از جمله " سامی " برادر کوچک جولی پس از عکاسی حوادث وحشتناکی برایشان به وجود می آید. جولی تصمیم می گیرد دوربین را به محل اصلی اش برگرداند اما...
بخشی از کتاب دوربین شیطانی (مجموعه ترس و لرز)
9
بازهم جوابی نیامد
زیرباران سرم را انداختم پایین، وارد ماشین گرد شنی خانه زن شدم و به طرف خانه دویدم
در گاراژ بسته بود و یک نفر یک X بزرگ روی درش کشیده بود. رویم را برگرداندم و دیدم یک میمون شکم پر از پنجره جلو ساختمان بیرون را نگاه می کند. خانه تاریک بود.
قطره های باران به پنجره می خورد و صدایی شبیه ضربه طبل بلند می شد. برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم. کسی را ندیدم، اما می دانستم یک نفر آنجاست و مرا می پاید. خیال نمی کردم، واقعا یک نفر آنجا بود.
از این فکر پشتم لرزید و دستم را گذاشتم روی زنگ. صدای زنگ تو خانه پیچید.
چند لحظه صبر کردم و دوباره زنگ زدم. کسی در را باز نکرد.
در توری پاره را باز کردم و با مشت به در ورودی کوبیدم.
یکمرتبه در باز شد. سرم را بردم تو صدا زدم: «آهای؟ کسی خونه نیست؟»
سکوت. جز صدای باران، صدای دیگری نمی آمد.
وارد خانه شدم و قدم به اتاق نشیمن کوچک و مربع شکل گذاشتم . تو تاریکی چشم انداختم ... و بی اختیار نفس بلندی کشیدم.
اتاق، کاملا خالی بود. جز میمون شک پر که لب پنجره نشسته بود، هیچ چیز دیگری تو اتاق نبود. حتی یک قالیچه روی زمین نبود.
صدا زدم: «آهای؟ کسی اینجا نیست؟» صدایم توی اتاق خالی پیچید. دویدم تو آشپزخانه، آنجا هم خالی بود. روی اجاق، چشمم به قابلمه ای افتاد که دیواره های داخلش سوخته و سیاه شده بد. حتی ظرفشویی آشپزخانه را هم کنده بودند.
آهی کشیدم و به دیوار تکیه دادم. چند قطره باران از پیشانی ام پایین چکید. با دست پیشانی ام را پاک کردم.
از اینجا رفتند. او زن و دخترش لوازمشون رو حراج کردند و از اینجا رفتند.
با صدای بلند از خودم پرسیدم: «حالا باید چه کار کنم؟»
دوربین شیطانی را دو دستی نگه داشته بودم و تو این فکر بودم که دیگر هیچ راهی برای پس دادنش ندارم.
حالا باید چه کار کنم؟ نمی تونم ببرمش خونه.
نگرانی ام زیاد طول نکشید و وقتی تصمیم گرفتم دوربین را همان جا بگذارم و برگردم، احساس کردم حالم بهتر شده .
برگشتم تو اتاق نشیمن، میمون را رو به خودم چرخاندم و دوربین را روی زانوهایش گذاشتم.
از میمون دور شدم. آن قدر از اینکه از شر دوربین خلاص می شدم، خوشحال بودم که بی اختیار لبخند زدم. وقتی عقب عقب به طرف در می رفتم، به نظرم آمد میمون با نگاهش تعقیبم می کند.
در خانه و در توری پاره را بستم. باران بند آمده بود و خورشید از لای ابرها سرک می کشید.
احساس کردم اوضاع بهتر شده!
برگشتم خانه، هنوز چندساعت تا وقت شام مانده بود. بدجوری بی قرار بودم و نمی توانستم سر درس و مشقم بنشینم. دوربین دیجیتالی و عدسی یدکی ام را برداشتم و راه افتادم طرف مدرسه. باید چندتا عکس جالب برای کتاب سال می گرفتم. محل بود بگذارم کیت مسابقه را ببرد!
چند تا بچه تو پارکینگ معلم ها اسکیت می کردند. ایستادم و چند تا عکس از آنها گرفتم و سعی کردم تو عکس هایم نشان بدهم که آن بچه ها دارند حال می کنند. ...
نویسنده
دربارهی آر. ال. استاین
" آر. ال. استاین "، " رابرت لارنس استاین " نویسنده ی معروف آمریکایی در سال 1943 در شهر " کلموبوس " در ایالت اوهایو به دنیا آمد. نویسندگی را از نه سالگی، با نوشتن لطیفه و داستان های فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتاب او «راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران» نام داشت. استاین ادبیات ترسناک را در سال 1986، با کتاب «وعده ملاقات با یک غریبه» که در مجموعه خیابان وحشت بود و در سال 1989 به چاپ رسید، شروع کرد.
او در سال 1992 مجموعه ترس و لرز «goosebumps» را نوشت. حدود 120 عنوان از کتاب های این مجموعه به 32 زبان زنده ی دنیا ترجمه شده، میلیون ها نسخه از آن ها در آمریکا به فروش رفته و برای سه سال متوالی عنوان پرفروش ترین نویسنده ی آمریکایی را برای این نویسنده به همراه داشته است. او بارها تصمیم گرفت نوشتن این مجموعه را متوقف کند، اما هر بار نوجوانان از تو تقاضا کردند تا به نوشتن ادامه دهد.
- پارک وحشت 8
- نویسنده: آر. ال. استاین
- مترجم: شهره نورصالحی
- انتشارات: پیدایش

نظرات کاربران درباره کتاب دوربین شیطانی (مجموعه ترس و لرز)
دیدگاه کاربران