کتاب تهمورس دیوبند جلد سوم از مجموعه ی شاهنامگ نوشته ی آرمان آرین و تصویرگر لیلی درخشانی توسط نشر چکه به چاپ رسیده است.
اهریمن توسط " شهراسب " وزیر " تهمورس " که پیرمردی عابد و به فکر کمک کردن به انسان ها بود، به بند کشیده و تبدیل به اسبی سیاه شد که در گوشه ی آخور کاه و یونجه می خورد و تهمورس از او سواری می گرفت. حال دوران آسوده زندگی کردن مردمان فرا رسید و زمان پیشرفت و آبادانی انسان ها آغاز شد و همه ی برکت های خداوند بر ایران زمین نمایان شد. تهمورس نیز از یکی از بزرگان دیو ها که توسط او زندانی شده بود خواست تا در ازای یاد دادن نوشتن به تهمورس و یارانش، آزاد شود. دیو قبول کرد و خط و نوشتن را به آن ها آموزش داد. اهریمن از در بند بودن خسته شده بود و منتظر فرصتی بود که انتقام خود را از انسان ها بگیرد تا این که ...
برشی از متن کتاب
دو تومار نوشته شده را که به کوچه بردم و برای بچه ها خواندم، باورشان نمی شد که آن ها را من نوشته ام و چنان غرق در لذت شدند که گفتند: «تو را به خدا بقیه را هم بیاور و بخوان!» اما وقتی به آنها گفتم فعلا بقیه ای در کار نیست و هنوز آن ها را ننوشته ام، غمگین شدند و خواهش کردند هرچه زودتر آنها را بنویسم. من هم که می دیدم تلاش هایم بی فایده نیست و سرحال به باغ برگشتم تا به نوشتن تومار سوم بنشینم: وقتی اهریمن به بند کشیده شد، مردمان آسوده شدند. بقیه ی دیوها هم به زیر زمین خزیدند و سرزمین های خوب برای همیشه به دست آدمیان افتاد. زمانه ی تهمورس دیوبند بود، دوران شکوفایی و پیشرفت آدم ها بود و همه ی برکت های خداوند نیز بر ایران زمین جاری شد. دانشمندان بر تخت قدرت نشستند و مردمان به کارهای نیک و بزرگ مشغول شدند. برخی برای شکار، جانوران شکارچی تربیت کردند و برخی مرغ و خروس و بسیاری از حیوانات اهلی دیگر را به کار گرفتند تا کار و بار انسان ها آسان شود. کارگاه های بزرگ نخ ریسی و پارچه بافی برپا شدند تا فرش و پارچه ببافند. بازارها رونق گرفتند و بازرگان ها در راه های امن، به تجارت مشغول شدند. آن وقت، تهمورس دستور داد تا یکی از دیوهایی را که در نبرد با آدم ها اسیر شده و از بزرگان دیوها بود، نزد او بیاورند. وقتی دیو بزرگ، بسته در زنجیر نزد پادشاه رسید، تهمورس به او گفت: «تو را آزاد می کنم تا پیش هم نوعانت برگردی ... اما به یک شرط!» دیو قبل از اینکه بشنود شرط پادشاه چیست، با خوش حالی آن را پذیرفت و تهمورس به او گفت: «شما دیوها برای انتقال مفاهیم و حرف هایتان، شکل هایی می کشید و علامت هایی می گذارید که به آن نوشتن می گویید، این نوشتن را به من و یارانم بیاموز تا آزادت کنم.» دیو چنین کرد و خط و نوشتن را به آدم ها آموزش داد و بعد هم مطابق وعده ی پادشاه، آزاد شد. اما اوکه مسحور مهربانی و سخاوت پادشاه شده بود، از پادشاه اجازه گرفت تا نزدشان بماند. بنابراین، دیو بزرگ به عنوان یکی از مشاوران سلطنتی در کاخ ماند و تا آخر عمر نیز به آدمیان و پادشاه خردمندشان وفادار ماند. در عصر تهمورس، ستایش خدای یکتا، محبوب و نیایشگاه هایی بزرگ بر سر کوه ها و قله های بلند برپا شد، چرا که حالا وسوسه گر بزرگ، اهریمن زشت پوزه، دیگر فرصت آزار مردم را نداشت.او شب ها در آخور می خوابید و کاه و یونجه به نیش می کشید تا روزها بتواند در دشت و دمن به تهمورس پادشاه سواری دهد و انگشت نمای آدمیان باشد...
نویسنده
" آرمان آرین " متولد 1360 در تهران است. او کارشناس ارشد سینما از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران است. اولین اثر او به نام پارسیان و من که رمانی سه جلدی است و با استقبال فراوانی مواجه شد، رمانی حماسی - اسطوره ای است. او برای نوشتن این کتاب برنده ی جایزه ی جوان ترین نویسنده ی سال ایران (1384) شده است. او در قالب های طنز، ماورایی، ترسناک - فضایی و ... آثاری دارد و علاوه بر این فیلم مستند کوتاه نیز می سازد. "اشوزدنگهه " نام اثر دیگر آرین است.
اسطوره ای 3 نویسنده: آرمان آرین تصویرگر: لیلی درخشانی انتشارات: چکه
نظرات کاربران درباره کتاب تهمورس دیوبند (شاهنامک)
دیدگاه کاربران