loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 9 (دراج و لاک پشت ها)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دراج و لاک پشت ها جلد نهم از مجموعه ی قصه های تصویری هزار و یک شب به روایت حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

تعدادی لاک پشت در یک جزیره ی زیبا باهم زندگی می کنند. پرنده ای به نام " دراج " که اخیراٌ به آنجا آمده است؛ در حال پرواز کردن در آن اطراف بود که،  کاملا اتفاقی بالای درختی نزدیک لانه ی لاک پشت ها می نشیند. لاک پشت پیر از او می خواهد از درخت پایین بیاید و در کنار آن ها لحظاتی را استراحت کند. آنها بسیار مهربان هستند و از اینکه دوست خوبی مثل دراج، پیدا کرده اند بسیار خوشحال می باشند؛ پرنده هم از هم نشینی با آن ها لذت می برد. روزی از روزها یکی از لاک پشت ها رو به دوستان اَش کرده و می گوید: من این پرنده را بسیار دوست دارم و دلم نمی خواهد او حتی برای خوردن دانه و غذا از پیش ما برود، می خواهم همیشه کنار ما بماند. پیرترین شان که بسیار باهوش و با تجربه بود، می گوید: راه حل این مشکل پیش من است، نقشه ای می کشم تا دراج را راضی کنم پرهای خود را بکند، در این صورت او دیگر نمی تواند پرواز کند و برای همیشه کنار ما خواهد ماند ...

" دراج و لاک پشت ها " جلد نهم از مجموعه ی " قصه های تصویری از هزار و یک شب " می باشد که در ده جلد با عناوینی از جمله قاضی پنج ساله، دراج و لاک پشت ها، شاهین و پادشاه، ماهیگیر و دیو، حکیم رویان و ملک یونان، علاء الدین و چراغ جادو، بچه شیر و آدمیزاد، دره ی الماس ها و جزیره ای که نهنگ بود به چاپ رسیده است. اعجاب انگیزی داستان های آمده در این کتاب ها ناشی از درهم آمیختگی حقیقت و خیال می باشد. زبان ساده، روان و تصاویر رنگی زیبا از دیگر نکات مثبت این مجموعه می باشد. شروع " هزار و یک شب " به نقل از پادشاهی است ساسانی با عنوان " شهریار پادشاه " و روایتگر آن " شهرزاد " دختر وزیر است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران اتفاق می افتد و قصه های آن را از ریشه ی ایرانی دانسته اند که تحت تاثیر آثار هندی بوده است. این که تعداد آن ها دقیقا هزار و یک عدد بوده باشد، چندان واقعی به نظر نمی رسد، اما داستان های بسیاری در نسخه ی اصلی آن نوشته شده است.

 

 

 

برشی از متن کتاب


چند روزی که گذشت، دراج گفت: از فردا می خواهم روی آن درخت، برای خودم لانه ای بسازم. این طوری مزاحم شماها هستم. لاک پشت ها گفتند: کجا بروی؟ ما به تو عادت کرده ایم. همین جا کنار ما لانه ای بساز! دراج گفت: پرنده ها روی درخت لانه می سازند. روی زمین برای لانه ساختن مناسب نیست. لاک پشت ها خواهش کردند و دراج هم به ناچار قبول کرد. فکر کرد چند روز دیگر پیش آن ها بماند و بعد و بالای درخت لانه ای بسازد. یک روز وقتی دراج به دنبال پیدا کردن دانه رفته بود، یکی از لاک پشت ها گفت: من طاقت دوری دراج را ندارم. دلم برای اش تنگ می شود. لاک پشت دیگری گفت: بله، باید از او بخواهیم از پیش ما نرود. همین دور و برها بگردد و دانه پیدا کند. لاک پشت پیر گفت: باید کاری کنیم که نتواند از پیش ما برود. لاک پشت ها پرسیدند: چه کار کنیم؟ لاک پشت پیر گفت: من نقشه ای کشیدم که او یک لحظه هم از پیش ما نرود! لاک پشت ها منتظر برگشتن دراج شدند. نزدیک غروب او برگشت. لاک پشت پیر که خیلی خوش زبان و مهربان بود، گفت: دراج عزیز! می دانی که دوستان من دل شان برای تو تنگ می شود. خب، تو را دوست دارند. دل شان نمی خواهد از پیش ما بروی. دراج گفت: من که پیش شما هستم! هر شب به اینجا برمی گردم! لاک پشت پیر گفت: می گویند روزها هم همین جا بمان! دراج گفت: نمی توانم. من پرنده ام و باید پرواز کنم و آب و دانه برای خود پیدا کنم. لاک پشت پیر گفت: آخر ما می ترسیم که شکارچی ها او را شکار کنند. آن وقت ما چه خاکی توی سرمان بریزیم؟! دراج گفت: چاره چیست؟ لاک پشت پیر گفت: چاره اش پیش من است! من فکری کرده ام تا بتوانی پیش ما بمانی! دراج پرسید: چه فکری؟ چه راه حلی؟ لاک پشت گفت: اگر تو پرواز نکنی کار درست می شود. دراج خندید و گفت: آخر من پرنده ام، نمی توانم پرواز نکنم! لاک پشت گفت: خب، پرهایت را بکن! دیگر نمی توانی پرواز کنی! آن وقت پیش ما می مانی. مطمئن باش خیلی به تو خوش می گذرد. دراج حرف لاک پشت را قبول کرد و همه ی پر و بال هایش را کند و شد مثل لاک پشت ها. برای پیدا کردن دانه، این طرف و آن طرف می دوید و به زمین نوک می زد. چند روزی گذشت. حالا لاک پشت ها خوشحال بودند. دراج هم راضی بود. اما یک روز شاهینی بالای سر دراج و لاک پشت ها پرواز می کرد. شاهین که چشم های تیزبینی داشت، دراج بی پر و بال را دید و با خود گفت: عجب طعمه ی لذیذی! بروم پایین و او را شکار کنم! شاهین چرخی زد و آهسته آهسته پایین آمد...

 

 

نویسنده


" حسین فتاحی " عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در تاریخ پنجم فروردین ماه سال 1336 در شهر یزد چشم به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در رشته حسابداری  با مدرک کارشناسی به پایان رسانده است. این نویسنده محبوب کتاب های زیادی از جمله پیامبران و قصه های شان، 14 قصه 14 معصوم، چهارده قصه تصویری از جوامع الحکایات و پری نخلستان و... برای کودکان و نوجوانان نوشته و به چاپ رسانده است.

معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش (از سری کتابهای بنفشه) به روایت: حسین فتاحی تصویرگر: فرهاد جمشیدی انتشارات: قدیانی  

 




نظرات کاربران درباره کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 9 (دراج و لاک پشت ها)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 9 (دراج و لاک پشت ها)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل