کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 8 (چشمه ی جادویی)

معرفی کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 8 (چشمه ی جادویی)

شاهزاده ای به دستور پدرش برای ازدواج با دختر پادشاه کشور همسایه، به همراه کاروانی از خدمت کاران، نگهبانان و وزیر راهی آن سرزمین می شود. از آن جایی که وزیر بسیار بدجنس است اصلا دلش نمی خواهد این ازدواج سر بگیرد به همین خاطردر راه نقشه ای می کشد تا به هدف خود برسد. او شاهزاده را کنار چشمه ای می برد که خاصیت جادویی دارد و به محض نوشیدن آب از آن، ناگهان تبدیل به یک دختر لاغر اندام می شود. حالا وزیر به خواسته اَش رسیده بود به همین خاطر در ظاهر خود را ناراحت جلوه داده و می گوید: شما همین جا منتظر بمانید تا من بروم خبر این اتفاق ناگوار را به اعلی حضرت بدهم؛ شاید ایشان بتوانند راه حلی برای مشکل تان پیشنهاد بدهند ...

" چشمه ی جادویی " جلد هشتم از مجموعه ی " قصه های تصویری از هزار و یک شب " می باشد که در ده جلد با عناوینی از جمله قاضی پنج ساله، دراج و لاک پشت ها، شاهین و پادشاه، ماهیگیر و دیو، حکیم رویان و ملک یونان، علاء الدین و چراغ جادو، بچه شیر و آدمیزاد، دره ی الماس ها و جزیره ای که نهنگ بود به چاپ رسیده است. اعجاب انگیزی داستان های آمده در این کتاب ها ناشی از درهم آمیختگی حقیقت و خیال می باشد. زبان ساده، روان و تصاویر رنگی زیبا از دیگر نکات مثبت این مجموعه می باشد. شروع "هزار و یک شب " به نقل از پادشاهی است ساسانی با عنوان " شهریار پادشاه " و روایتگر آن " شهرزاد " دختر وزیر است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران اتفاق می افتد و قصه های آن را از ریشه ی ایرانی دانسته اند که تحت تاثیر آثار هندی بوده است. این که تعداد آن ها دقیقا هزار و یک عدد بوده باشد، چندان واقعی به نظر نمی رسد. اما داستان های بسیاری در نسخه ی اصلی آن نوشته شده است.

کتاب چشمه جادویی جلد هشتم از مجموعه ی قصه های تصویری از هزار و یک شب به روایت حسین فتاحی از انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است به همراه سایر انواع کتاب هزار و یک شب را از کتابانه خریداری نمایید.

 

 

برشی از متن کتاب

پادشاه تعداد زیادی اسب و شتر، خدمتکار و نگهبان، در اختیار وزیر گذاشت و گفت: همراه پسرم به کشور همسایه برو و عروسم را به این جا بیاور! کاروان راه افتاد. شاهزاده و وزیر جلوتر از دیگران می رفتند. وزیر که آدم بدجنسی بود، نمی خواست شاهزاده به همسرش برسد و این ازدواج سر بگیرد. دنبال نقشه ای بود که هر طور شده این ازدواج را به هم برند. او فکر کرد و فکر کرد و عاقبت نقشه ای کشید. در بین راه چشمه ای بود که خاصیت عجیبی داشت. اگر مردی از آب چشمه می نوشید به صورت زن در می آمد. وزیر بدجنس، شاهزاده ی جوان را کنار این چشمه برد. شاهزاده ی بیچاره که از همه جا بی خبر بود، کنار چشمه نشست و از آب نوشید و در همان لحظه به صورت زن لاغری در آمد. شاهزاده با تعجب به خودش نگاه کرد و گفت: چرا این طوری شدم؟ وزیر بدجنس در دل خوشحال شد، اما خودش را ناراحت نشان داد و گفت: خیلی عجیب است! چرا قیافه ی شما عوض شد؟ چرا به صورت زن در آمدید؟ حالا چه کار کنیم؟ چه طوری به خواستگاری دختر شاه همسایه برویم؟ شاهزاده خیلی ناراحت شد، دوباره به قیافه و هیکل خود نگاه کرد و گفت: بله راست می گویی! این طوری نمی توانم به خواستگاری بروم. وزیر گفت: درست می گویید، دختر که نمی تواند به خواستگاری دختر دیگری برود. شاهزاده گفت: چه کار کنیم؟ وزیر گفت: باید پادشاه را خبر کنیم. هرچه ایشان فرمان دهند، همان کار را انجام می دهیم. شاهزاده گفت: من همین جا می مانم، تو برو و پدرم را خبر کن، ببین چه می گوید؟ وزیر سوار اسبش شد و به قصر پادشاه برگشت...

نویسنده

" حسین فتاحی " عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در تاریخ پنجم فروردین ماه سال 1336 در شهر یزد چشم به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در رشته حسابداری با مدرک کارشناسی به پایان رسانده است. این نویسنده محبوب کتاب های زیادی از جمله پیامبران و قصه های شان، 14 قصه 14 معصوم، چهارده قصه تصویری از جوامع الحکایات و پری نخلستان و... برای کودکان و نوجوانان نوشته و به چاپ رسانده است.

معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش (از سری کتابهای بنفشه) به روایت: حسین فتاحی تصویرگر: فرهاد جمشیدی انتشارات: قدیانی