کتاب قصه های تصویری از هزار و یک شب 6 (دره ی الماس ها)

کتاب دره ی الماس ها جلد ششم از مجموعه ی قصه های تصویری از  هزار و یک شب نوشته ی حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

داستان های هزار و یک شب از افسانه ها و داستان های عامیانه و کهن تشکیل شده است که بارها توسط نویسندگان مختلف برای کودکان و بزرگسالان بازنویسی و بازآفرینی شده است. در این جلد داستان یکی از سفرهای پرماجرای " سندباد " که تاجری ماجراجو، شجاع و ساکن شهر بغداد است، برای کودکان نقل می‌شود. سندباد به همراه کشتی برای تجارت عازم سفر می‌شود، در بین راه کشتی در ساحل جزیره ای توقف می کند و مسافران برای استراحت به جزیره می روند. سند باد به کنار درخت سیبی می‌رود و از میوه های آن می خورد و در سایه ی درخت دراز می کشد و به خوابی چند ساعته می رود. زمانی که از خواب بیدار می شود به یاد کشتی و مسافران آن می افتد، اما خبری از دیگر مسافران نمی بیند. او در جزیره تنها مانده است و به فکر پیدا کردن راه نجات خودش از آن جزیره است. سندباد به طرف دیگر جزیره می‌رود تا شاید کشتی دیگری در آنجا لنگر انداخته باشد و بتواند سوار آن کشتی شود و خود را نجات دهد. در آن سوی جزیره سندباد تخم بزرگی را می‌بیند که متعلق به یک پرنده غول پیکر است. سندباد فکری می کند و به وسیله ی عمامه اش خود را به پای پرنده می بندد. روز بعد پرنده پرواز می‌کنند و ... .

تصویرگر کتاب " فرهاد جمشیدی " است و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد. دره ی الماس ها در کتاب فارسی هفتم به عنوان کتابی مناسب معرفی شده است.

 

 

برشی از متن کتاب

روزی روزگاری، سندباد بازرگان بار سفرش را بست و سورا کشتی شد. کشتی آنها چندین شبانه روز روی دریا حرکت کرد تا اینکه به جزیره ای پر از درخت های میوه رسید. مسافرها از کشتی پیاده شدند و هرکس مشغول کاری شدند. سندباد که خیلی خسته و گرسنه بود. کمی از ساحل دور شد . به درخت سیبی رسید. درخت، سیب های رسیده و خوشمزه ای داشت. او چند سیب از درخت کند. لب جوی آب نشست. سیب ها را شست و خورد. بعد به درخت تکیه داد تا خستگی درکند. اما آن قدر خسته بود که خوابش برد. هوا خوب و ملایم بود و سندباد چند ساعتی خوابید. وقتی چشم باز کرد، یاد کشتی و مسافرها افتاد. به طرف ساحل دوید اما هیچ کس نبود. کشتی و مسافرها رفته بدند و او را تنها گذاشته بودند. سندباد غمگین و ناراحت، اطرافش را نگاه کرد به خودش گفت: عجب اشتباهی کردم. چه وقت خوابیدن بود؟ حالا چطوری از این جزیه بروم؟ بارها و کالاهایم چه می شود؟ بازرگان قصه ما برای پیداکردن راه نجات، راه افتاد. فکر کرد شاید آن طرف جزیره کشتی دیگری لنگر انداخته باشد و او بتواند خودش را نجات بدهد. اما آنجا هم هیچ کشتی نبود. او همان طور که می گشت، چشمش به یک توپ سفید خیلی بزرگ افتاد. سندباد جلورفت و خوب نگاه کرد، فهمید که آن توپ سفید، یک تخم پرنده است. پرنده ای بزرگ و عجیب. با خود گفت: چه تخم بزرگی ؟ چه پرنده ای است که تخم به این بزرگی دارد؟ او در این فکر ها بود که ناگهان آسمان بالای سرش تاریک شد. سندباد سرش را بالا گرفت و به آسمان نگاه کرد. پرنده ای خیلی بزرگ به طرف پایین  می آمد. انگار لکه ابری از آسمان کنده شده بود و به طرف زمین می آمد. سندباد دوید و پشت سنگ بزریگی مخفی شد. پرنده ی غول پیکر آرام پائین آمد و عاقبت روی زمین نشست و بعد با نوک خیلی بزرگش تخم سفید را زیر پر و بالش کشید و روی آن نشست. سندباد که به فکر نجات خودش بود، نقشه ای کشید. دستاری که به سرش بسته بود را باز کرد جلوتر رفت تا کنار پرنده رسید. یک سر دستارش را به پای پرنده بست و سر دیگرش را به کمر خودش. بعدهم روی یکی از پاهای پرنده نشست. ...

نویسنده

" حسین فتاحی " متولد ١٣٣٦ یزد، و دارای مدرک کارشناسی در رشته حسابداری است . فتاحی در سه حوزه تألیف، ترجمه و بازنویسی آثار کلاسیک فارسی برای کودکان و نوجوانان آثار متعددی منتشر کرده که «آتش در خرمن» و «پسران جزیره» در زمینه ادبیات پایداری است و «عشق سالهای جنگ» رمان دیگر او از سوی نشر قدیانی چندین  بار تجدید چاپ شده است. «مدرسه انقلاب» ،«کودک و توفان»،  «امیرکوچولوی هشتم» و بازنویسی «قصه‌های شاهنامه» و «سمک عیار» از دیگر آثار اوست. مجموعه 12جلدی «30 روز با پیامبر» عنوان جدیدترین کتاب فتاحی است که  از سوی انتشارات قدیانی راهی بازار شده است. او در این مجموعه که مخاطبان آن کودکان هستند به همه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و اخلاقی خاتم الانبیاء (ص) پرداخته است. این مجموعه‌شامل 365 حکایت از زندگی حضرت محمد (ص) است.

معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش (از سری کتابهای بنفشه) به روایت: حسین فتاحی تصویرگر: فرهاد جمشیدی انتشارات: قدیانی