معرفی کتاب رئال مادرید
داستانِ این کتاب از جایی شروع می شود که آکادمی تیم رئال مادرید در " دبی "، برای عضو گیری جدید، از بازیکنان منطقه خاورمیانه دعوتمی کند تا در امتحان ورودی شرکت کنند و پس از قبولی هر بازیکن، او را به تیم اصلی اش اضافی کند. حالا از وقتی که بچه های تیمِ نوجوانان آبادان این خبر را در روزنامه خواندند، آرزوی همه شان بازی در تیم رئال مادرید شده است.
همه بچه های تیم تصمیم گرفتند تا به دبی بروند، اما عملی شدن این تصمیم به این سادگی ها هم نیست. با هر کسی که درباره ی این موضوع صحبت می کنند جواب نا امید کننده ای می شنود. همین پدر " مرتضی "، یکی از بچه های تیم می گوید: شما همین اهوازیا رو ببرید آدم به صد سال بعدش فکر نمی کند. این یعنی غیر ممکن. اما خب با همه ی حرف های بقیه فکر بازی کردن در تیم رئال مادرید خواب و خوراک را ازشان گرفته تا این که بالاخره...
برشی از متن کتاب رئال مادرید
همیشه رو به دروازه بدو. به پیراهن هم رنگ پیراهن خودت پاس بده. چشم هایت را وقتی توپ توی هوا هست نبند. صورت کسی که روی پایت تکل رفته را فراموش کن اما شماره اش یادت نرود. وقتی توپ بین تو و حریف است یعنی کسی صاحبش نیست. این پنج عمل اصلی ای بود که آقای جمالی هر روز قبل از تمرین، روی هر چی دم دستش می رسید برای شان می نوشت، حتی یک بار کنار شط با ترکه روی شن ها نوشت.
می گفت هر کی این پنج عمل را بفهمد فوتبالیست است باقی فقط به توپ لنگ و لگد می زنند. این سرمشق را که می نوشت چشم هاش برق می زد و جایی دور را انگار نگاه می کرد. جایی آن قدر دور که فقط با دوربین می شد دید. این جور وقت ها هیچ کدام از بچه ها چیزی نمی گفتند، آن ها هم سعی می کردند آن جای دور را ببینند. تا این که بالاخره عَبِد آن جای دور را پیدا کرد...
نویسنده: محمد طلوعی انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب رئال مادرید
دیدگاه کاربران