معرفی کتاب آشغال های فکرت را دور بریز
کتاب حاضر به درمان مشکلات و باورهای منفی از طریق" بازسازی شناختی" می پردازد. بازسازی شناختی یکی از بهترین روش ها برای مدیریت اضطراب، افسردگی و تنش است که درمان گر به وسیله ی آن تفکرات منفی را به دقت بررسی کرده و با دریافت علل و عوامل آن، در صدد درمان آن بر می آید. رویکرد اصلی این روش درمانی این است که هرکس مسئول احساسات منفی خودش است و می تواند با تبدیل آن ها به احساسات مثبت، بر آن ها غلبه کند.
در این خصوص کتاب پیش رو در 6 بخش نگاشته شده که در آن جایگزینی باورهای منفی با باورهای مثبت، مرحله به مرحله آموزش داده شده است. از بخش های جالب توجه کتاب، بخش دوم و سوم است که نویسنده در آن انواع باورهای غلط را ذکر کرده و سپس به تحلیل و ریشه یابی باورها پرداخته است و با ارائه راه کارها، خواننده را یاری می کند تا مخرب و یا مثمر ثمر بودن آن ها را تشخیص دهد.
از ویژگی های مهم کتاب این است که آموزه ها به کمک برخی علائم تصویری آموزش داده شده اند تا از جانب مخاطب بیشتر و بهتر درک شوند. علاوه بر این نویسنده تمارینی را ارائه داده تا مطالب برای خواننده درونی شده و در ذهن او تثبیت شوند؛ در این راستا نویسنده به این نکته اشاره می کند که حل این تمارین کمک شایانی به ملموس بودن مطالب کتاب می کند.
ضمن این که برخی از مفاهیم به صورت داستان یا سرگذشت مراجعین وی عنوان شده اند که این خود روشی برای هم ذات پنداری مخاطب با موضوع مربوطه بوده و میزان فراگیری را به حد قابل توجهی افزایش می دهد. کتاب منبع مناسبی در جهت مقابله با تفکرات منفی بوده و موجب تغییر باور مخاطب و نگرش او به مسائل خواهد شد.
برشی از متن کتاب آشغال های فکرت را دور بریز
بعضی برای توصیف کار مغز، از تشبیه کامپیوتر استفاده می کنند. آن ها معتقدند مغز ماشینی شبیه کامپیوتر است. البته مغز را کامپیوتر فوق العاده پیچیده ای می دانند که اطلاعات را پردازش می کند، داده ها را جمع و تحلیل می کند و اطلاعات را در گیگابایت های حافظه ذخیره می کند. اما این طور نیست. مغز خیلی با کامپیوتر فرق دارد. مغز تغییر می کند، متحول می شود و مواد شیمیایی ترشح می کند.
مغز دستگاه کلیک کردن، زنگ زدن و صدای وِزوز نیست. مغز اصلا ماشین نیست. مغز زنده است. مغز، موجود زنده ی حیرت انگیزی است. داده ها را می پذیرد، ذخیره می کند و بازیابی می کند ولی کارهای دیگری هم می کند. حیرت انگیز بودن مغز به این دلیل است که داده ها را به طرز چشم گیری متحول می کند.
مغز از محدوده ی اطلاعات موجود فراتر می رود و دنیای جدیدی خلق می کند. اطلاعات خام را مصرف کرده و آن ها را به الگو، مضامین و داستان های تو در تو و ظریف تبدیل می کند. کارهای مغز، بیشتر شبیه نقاشی یک نقاش است تا اجرای برنامه توسط کامپیوتر. ما از درون نقاشی های مغز، دنیا را می بینیم و حس و لمس می کنیم. مغز ما مثل یک نقاش، لوازم نقاشی را جمع آوری می کند. خاطرات سرخابی را می گیرد، با هیجانات فیروزه ای مخلوط می کند و مخلوط حاصل را با رنگ سبز غرایز و قهوه ای، زرد و سفید حواس در هم می آمیزد.
مغز این رنگ ها را به طور تصادفی روی لوح ذهن نمی پاشد، بلکه صحنه ها، تصاویر، نمایش ها، پیروزی ها و حوادث غم انگیز را با حرکات فرچه ای ترکیب می کند. نقاشی ها گاهی اوقات شاهکار خلاقیت و تجسم می شوند. نظریات آلبرت اینشتین، توماس جفرسون و جان استوارت میل، به اندازه نقاشی های نیکولاس پوسین، کلود مونه و وینسنت ونگوگ، اثر هنری محسوب می شوند. تولیدات مغز می توانند به غنا و منزلت زندگی انسان ها بیفزایند و راه های جدیدی برای ادراک دنیا در اختیار انسان بگذارند.
مغز های دیگری هم هستند که از جنبه ای ناراحت کننده زندگی، نقاشی های آزار دهنده و عجیب می کشند. فردریک نیچه ی فیلسوف و ویلیام بلیک هنرمند، احساس وحشت را در برخی از آدم ها ایجاد می کنند ولی به این نوع دیدگاه ها نیز احتیاج داریم چون جنبه های ناراحت کننده زندگی هم به ما غنا می بخشند. همه هنرمندیم. نقاشی های ما تعیین می کنند که احساس شادی یا غم کنیم، خشمگین شویم یا دل شکسته و مشعوف.
(راهنمای درمان از طریق بازسازی شناختی) نویسنده: رایان مک مولین مترجم: مهرداد فیروزبخت انتشارات: رسا
نظرات کاربران درباره کتاب آشغال های فکرت را دور بریز
دیدگاه کاربران