درباره کتاب مترو 2035
"مترو 2035" رمانی جذاب، هیجان انگیز و تخیلی می باشد. حکایت داستان بر این اساس است که در سال 2013 جنگ هسته ای در سراسر دنیا رخ می دهد و موجب مرگ تمامی مردم دنیا و نابودی شهرها و مناطق مسکونی می شود و تشعشعاتی خطرناک روی زمین برجای می گذارد. اما تعدادی از مردم ساکن مسکو می توانند از این معرکه جان سالم به در ببرند و سال ها در امن ترین مکان یعنی "متروی ایستگاه وادنخا" به زندگی خود ادامه بدهند.
"آرتیوم" نام شخصیت اصلی داستان و یکی از افراد به جای مانده از جنگ جهانی می باشد که مردی بیست و شش ساله، فداکار و شجاع است. او دو سال قبل یعنی در سال 2033 قهرمانانه با موجودات خطرناک خارج از مترو جنگید و همه ی آن ها را نابود کرد.
در یکی از روزها، هنگامی که برای کندوکاو با تیم تجسس از پناهگاه خارج شده بود، صدایی از امواج رادیویی می شنود، صدایی از یک انسان، که او را به این یقین می رساند که انسان های دیگری نیز هستند که مانند آن ها توانسته اند خود را نجات داده و در جایی به حیات خود ادامه دهند. اما بر خلاف تلاش ها و پافشاری هایش کسی حرف او را باور نمی کند.
"آرتیوم" با روحیه ی سخت کوشی که دارد به دنبال اثبات ادعای خود و همچنین کشف مکانی مناسب تر برای ادامه زندگی خود و مردم راهی مسیری سخت و خطرناک می شود و در این مسیر به حقایقی باور نکردنی و عجیب دست پیدا می کند که بر جذابیت هر چه بیش تر داستان می افزاید. محتوای داستان به حدی جالب و هیجان انگیز است که موجب جذب خواننده به کتاب شده و او را تا پایان با خود همراه می کند.
قیمت و خرید کتاب مترو 2035
کتاب مترو 2035 اثر دمیتری گلوخوفسکی و ترجمه ی فربد آذسن در انتشارات کتابسرای تندیس به همراه سایر رمان های خارجی را از کتابانه خریداری نمایید.
برشی از متن کتاب
انگار آرتیوم مرده بود و پرواز کنان وارد بهشت شده بود، ولی ناگهان به یک سقف شیشه ای برخورد کرد و همان جا معلق در زیر آن گیر افتاده بود و هیچ راهی برای پایین رفتن یا بالا رفتن وجود نداشت. معلوم بود که از آن فاصله دیگر امکان پایین رفتن وجود ندارد. وقتی ببینی که زمین چقدر کوچک است، چطور می توانی آن را جدی بگیری؟ در کنا او دو آسمان خراش هم ارتفاع قد برافراشته بودند که زمانی تمیز و رنگ آمیزی شده بودند، ولی اکنون خاکستری به نطر می رسند. ولی آرتیوم همیشه از این ساختمان برای بالا آمدن استفاده می کرد. در آن بیش تر احساس راحتی می کرد. در یک آن، شکافی به باریکی شکاف مخصوص اسلحه در جان پناه ها روی ابرها ظاهر شد و خورشید پرتویی از لای آن شلیک کرد. به نظر آرتیوم رسید که از ساختمان بغلی درخششی ناگهانی دیده است؛ یا از سقف آن یا از یکی از پنجره های غبار گرفته ی آپارتمان های مرتفعش. انگار که یک نفر درخشش خورشید را با آینه انعکاس داده است. ولی قبل از این که بتواند نگاهی درست و دقیق به دور و برش بندازد، خورشید دوباره خود را از نظر پنهان کرد و درخشش نیز ناپدید شد. درخشش دیگری در کار نبود. آرتیوم تمام تلاشش را می کرد تا نگاهش را بدزدد، ولی چشم هایش ناخودآگاه به سمت جنگلی معطوف می شدند که در جایی که قبلا باغ های گیاه شناسی در آن واقع شده بود، روییده بودند؛ والبته به علفزار سیاه و عریان واقع در قلب آن. مکانی آن چنان مرده که انگار خدا گوگرد جوشیده ای را که خودش درست کرده، وسط آن ریخته بود. ولی نه، این کار خدا نبود. باغ های گیاه شناسی. ظاهرشان نسبت به آن چه در خاطر آرتیوم بود، فرق داشت. باغ های گیاه شناسی تنها چیزهایی بودند که آرتیوم، پیش از ناپدید شدنشان در دنیای پس از جنگ، تصویری ازشان به خاطر داشت. موقعیت عجیبی بود: تصور کنید کل زندگی تان از کاشی ها، ریل های تونل، سقف های سوراخ، جویبارهایی که در امتداد ریل ها در جریان هستند، سنگ گرانیت و مرمر، هوای خفه و نور الکتریکی تشکیل شده باشد. اما ناگهان چند چیز جدید و کوچک به آن اضافه می شود: یک صبح خنک در ماه می، برگ های سبز ظریف و معصوم روی درختانی باشکوه، پیاده روهایی درون پارک که سطحشان با گچ رنگی نقاشی شده است، صف هایی وسوسه برانگیز پشت مغازه ی بستنی فروشی و البته خود بستنی: با قیفی ویفری؛ بتنی ای که استعمال واژه ی شیرین در وصف کردنش حق مطلب را ادا نمی کند، چون مزه ی مائده ی بهشتی می دهد؛ و صدای مادر: صدایی که گاهی ضعیف و خش دار به گوش می رسید، انگار که از پشت کابل تلفن شنیده می شد؛ و گرمای دست مادر که تما تلاشت را می کنی تا از دستت رها نشود تا یک وقت گم نشوی. با تمام توان به آن چنگ می زنی. ولی آیا واقعا ممکن است این چیزها را به خاطر سپرد؟ به احتمال زیاد، نه...
- نویسنده: دمیتری گلوخوفسکی
- مترجم: فربد آذسن
- انتشارات: کتابسرای تندیس
نظرات کاربران درباره کتاب مترو 2035 | گلوخوفسکی
دیدگاه کاربران