دربارهی کتاب همنام اثر جومپا لاهیری
کتاب همنام اولین اثر از نویسندهی هندی تبارِ مقیم آمریکا، "جومپا لاهیری" میباشد که اولین بار در سال 2004 منتشر شد. "لاهیری" در ابتدا "همنام" را که یک رمان کوتاه بیش نبود، در مجلهی "نیویورکر" منتشر کرد اما بعدها تصمیم گرفت با گسترش داستان آن، یک رمان بلند بنویسد. این نویسنده به خوبی با مشکلاتِ هندیانِ مقیم در آمریکا آشناست، از این رو در کتاب همنام سعی دارد مسائل فرهنگی و احساسیِ مهاجران را واکاوی کند و تفاوتهای عظیمی که میان فرهنگهای این دو کشور وجود دارد را مورد بررسی قرار دهد.
"لاهیری" در "همنام" به توصیف تفاوت های مذهبی، اجتماعی و ایدئولوژیکی می پردازد که نحوهی زندگی یک هندی را با یک آمریکایی کاملاً متمایز می کند. "لاهیری" برای معرفیِ این تضادها داستان مردی به نام "آشوک" را روایت می کند که همراه با همسرش "آشیما" برای ادامه تحصیل به امریکا مهاجرت می کنند. چندی بعد آن ها صاحب پسری می شوند که نامش را "گوگول" می گذارند. وقتی گوگول بزرگ تر می شود، هندی تباری می شود که مقیم آمریکاست و اسمی روسی دارد! او دائماً از اسم و حتی ریشه های ملیتیاش در حال فرار است و این گریزها زندگی او را دست خوش تغییرات عجیبی می کند.
بخشی از کتاب همنام؛ نشر ماهی
گوگول از حرف معلم ها جا می خورد، چون عوض این که به بچه ها بگویند سنگ قبرها را نقاشی کنند، می گویند کاغذها را به سنگ ها بچسبانند و روی آن ها مداد پاستل بکشند. یکی از معلم ها مداد به دست، خم می شود ورقه را روی سنگ قبر می چسباند و کاری را که باید بکنند، نشان می دهد. بچه ها بین ردیف مرده ها راه می روند، برگ های ترد و چغر را کنار میزنند و شروع می کنند به گشتن دنبال اسم خودشان روی سنگ قبر ها.
وقتی به مرده های همنام خودشان برمی خورند، ذوق می کنند و با خوشحالی داد می زنند «هورا، اسمیت!» «کالینز!» «وود!» گوگول حالا دیگر به سنی رسیده که عقلش برسد هیچ گانگولی مرده ای اینجا پیدا نمیشود. حتی این را هم می داند که خودش بعد از مرگ دفن نمی شود. جنازه اش را می سوزانند و به باد میدهند. می داند جسدش هیچ تکه ای از زمین را اشغال نمی کند و اسمش روی سنگ قبر کنده نمی شود. تا به حال توی کلکته چند بار از توی تاکسی یا روی پشت بام خانه پدربزرگش تشییع جنازه هندی ها را دیده، مرده ها کفن پیچ شده بودند، جنازه هاشان غرق گل بود و روی دوش مردم از خیابان ها می گذشتند.
به طرف سنگ باریک و سیاهی می رود که از بقیه سنگ های دور و بر قشنگ تر است، بالاش قوس دارد و نوکش شکل صلیب پیدا کرده. روی علفها زانو می زند و ورقه ی کاهی را می چسباند به سنگ و بنا می کند آهسته نوک مداد را روی کاغذ حرکت دادن. خورشید دارد غروب میکند، انگشت هاش از سرما بی حس شده. معلم ها و مراقب ها روی زمین نشسته اند، پاها را دراز کرده اند.
تکیه دادهاند به سنگ قبرهای عمودی و بوی سیگارهای نعنایی شان در فضا پیچیده شده. مداد را که می کشد، اولش چیزی نیست جز یک لایه نازک آبی رنگ، دانه دانه و بی شکل. بعد یک دفعه مداد به چیزهایی گیر می کند و حروف، یکی بعد از دیگری، به شکلی جادویی روی صفحه ظاهر می شوند. ابایجا کریون 1745- 1701 گوگول تا حالا آدمی به اسم ابایجا ندیده.
فکرش را که می کند می بیند تا به حال به کسی به اسم گوگول هم برنخورده. نمیداند ابایجا چطور تلفظ می شود. نمی داند اصلا اسم مرد است یا زن. سراغ یک سنگ قبر کوچک می رود که طولش دو وجب بیش تر نیست. باز ورقه ای می چسباند روی سنگ و شروع می کند: آنگویش میدر - کودک. لحظه ای به خودش می لرزد، زیر پاش جنازه ای دفن شده با قد و قواره خودش. باقی بچه ها که کم کم حوصله شان سر رفته بنا می کنند دور و بر گورها دنبال هم کردن، همدیگر را هل می دهند، متلک می پرانند و آدامس می ترکانند. ولی گوگول کاغذ و مداد به دست از این قبربه آن قبر می رود و اسم ها را یکی بعد از دیگری زنده می کند.
پرگرین واتن - مرگ: 1699؛ شادروانان: اخوان ایزیکیل و اوریا لاک وود. از این اسم ها خوشش می آید. از غریب بودن شان، از طمطراهی که دارند.
کتاب همنام اثر جومپا لاهیری با ترجمهی امیرمهدی حقیقت توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جومپا لاهیری
- مترجم: امیرمهدی حقیقت
- انتشارات: ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب همنام | جومپا لاهیری
دیدگاه کاربران