دربارهی کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای بهمن)
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژهای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ نهفتهای است که مردم امروز را به ریشههای فرهنگی گذشته پیوند میزند. مثلها بسیار ارزشمندند، زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند. کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای بهمن) دربرگیرندهی 30 مثل است و چگونگی به وجود آمدن هر یک از آنها به صورت داستانی کوتاه و بسیار شیرین بیان شده؛ در واقع برای هر شب از بهمنماه یک مثل بازگو شده است.
به عنوان مثال در داستان ضربالمثل "هر که نقش خویش می بیند در آب" می خوانیم که؛ پیرمرد و پیرزنی بودند که دو دختر داشتند که هردو شوهر کرده بودند. گاهی دختران به آنها سر می زدند و گاهی هم آنها پیش دختران می رفتند. یک روز پیرمرد که خیلی دل تنگ دخترانش شده بود سوغاتی جمع کرد و سوار الاغش شد و به سمت خانهی دختر بزرگتر روان شد و پیرزن در خانه ماند تا مراقب گاو گوسفندها باشد.
پدر به خانه دختر بزرگ رسید او خوشحال شد و برای پدرش تعریف کرد که زمینی خریدهاند و همسرش بذری در آن کاشته اگر باران بیاید و دانهها جوانه بزنند کارشان حسابی سکه می شود . پیرمرد گفت انشاالله که باران می بارد و شب کنارشان ماند و صبح زود به دیدن دختر کوچکتر رفت. او هم با دیدن پدر خوشحال شد و برایش گفت که 25 هزار خشت زدهاند و اگر هوا همین طور آفتابی بماند آنها خشک می شوند و تا دو سال آینده بارشان را بستهاند. پیرمرد گفت انشاالله که نمی بارد. در آنجا هم شب را به صبح رساند و به خانه برگشت و ماجرا را برای همسرش تعریف کرد. پیرزن به او گفت توکل به خدا، او خود بهتر می داند چه کند. از آن به بعد وقتی هرکس در هر کاری فقط سود خود را در نظر بگیرد می گویند " هر که نقش خویشتن بیند در آب".
مجموعهی هر شب یک قصه دربرگیرندهی چند جلد کتاب می باشد و هر کتاب مختص یک ماه از سال است. داستان های کوتاه روایت شده در این مجموعه نه تنها سرگرم کنندهاند بلکه همگی پندآموز نیز هستند هر مثل تاریخ و قصهی شیرینی دارد که از نوع زندگی، باورها و آداب و رسوم اجدادمان پرده بر می دارد تجربیات آنها را در اختیارمان قرار می دهد. هر چند که داستانها برای کودکان و نوجوانان روایت شده اما به قدری جالب و شنیدنیاند که خواندن آنها برای همهی گروه های سنی جذاب و دلنشین است.
کتاب قصههای بهمن از مجموعهی مثلها و قصههایشان، به قلم مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای بهمن)
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
فکر نان کن که خربزه آب است
خر همان خر است شکلش عوض شده
بالاتر از سیاهی رنگی نیست
مرغ یک پا دارد
مگر در قلعه ی خیبر را از جا کنده ای
هرچه از دزد ماند رمال برد
گربه وموش با هم شاخته اند وای به حال بقال
دسته گل به آب داده
گرگ دهن آلودده یوسف ندریده
به گربه ی دزد، فرمان خلیفه هم دادند
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
بکوب بکوب همان است که دیدی
علی بونه گیر
کارپاکان را قیاس از خود مگیر
اگر برای من آب در نمی آید برای تو که نان در می اید
باد آورده را باد می برد
بر اخفش
بیلم را پارو کن
پهلوان ننه
هر که نقش خویش می بیند درآب
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
شاه می بخشد شیخ علی خان نمی بخشد
کم تر کار کن سوسک نشوی
کبوتر با کبوتر باز با باز
زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است
حرف مرد یکی است
یکی از گرسنگی مرد، آن وقت دوتا دوتا نان بالای سرش می گذاشتند
هر چه نصیب است همان می دهند
هر چه می گویم نر است می گوید بدوش
حرف اول و آخر
- هر شب یک قصه
- نویسنده: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: رودابه خائف
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای بهمن)
دیدگاه کاربران