دربارهی کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای مرداد)
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژهای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ نهفتهای است که مردم امروز را به ریشههای فرهنگی گذشته پیوند میزند. مثلها بسیار ارزشمندند، زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند. کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای مرداد) دربرگیرندهی 31 مثل است و چگونگی به وجود آمدن هر یک از آنها به صورت داستانی کوتاه و بسیار شیرین بیان شده؛ در واقع برای هر شب از مردادماه یک مثل بازگو شده است.
به عنوان مثال در داستان ضربالمثل "ما که رفتیم، اما این نشد رسم زندگی" می خوانیم که؛ مرد فقیر و بیچاره ای بود که چیزی زیادی نداشت از صبح تا عصر کار می کرد شب غذایی می خورد و بعد می خوابید تا فردا با نیروی بیشتری به کارش بپردازد. او آن قدر خوابش عمیق بود که اگر توپ هم زیر گوشش در می کردند چیزی نمیفهمید. یکی از شب ها که در منزلش خوابیده بود دزدی به خانهاش وارد شد؛ دزد که تازه به آن شهر آمده بود هنوز نمیدانست کدام خانه فقیر و کدام ثروتمند است؛ بنابراین به اولین خانه ای که رسید نقشه ی دزدی کشید چرا که او معتقد بود هر چه در شب اول ورودش گیرش بیاید نشان این است که آنجا خوب است یا بد. از قضا وارد خانه ی پیرمرد شد و پاورچین پاورچین همه جا را گشت.
منزل پیرمرد سه اتاق داشت که یکی از آنها حتی گلیم هم نداشت و در اتاق سوم که مرد خوابیده بود هیچ چیزی نیافت دزد که عصبانی شده بود مرد را صدا زد ولی او بیدار نشد تا اینکه با داد و بیداد و تکان های زیاد موفق شد او را بیدار کند. صاحب خانه تا چشم باز کرد گفت چه می خواهی؟ دزد پرسید مگر چیزی هم داری که من بخواهم؟ فقط گوشت را باز کن من دزدم آمده بودم دزدی و لی هرچه گشتم چیزی نیافتم و حالا هم دارم گورم را گم می کنم ما که رفتیم اما این هم شد رسم زندگی؟. این ضربالمثل وقتی کسی خیلی تنبل یا فقیر باشد استفاده می شود.
مجموعه ی هر شب یک قصه دربرگیرنده ی چند جلد کتاب می باشد و هر کتاب مختص یک ماه از سال است. داستان های کوتاه روایت شده در این مجموعه نه تنها سرگرم کننده اند بلکه همگی پندآموز نیز هستند هر مثل تاریخ و قصه ی شیرینی دارد که از نوع زندگی، باورها و آداب و رسوم اجدادمان پرده بر می دارد تجربیات آنها را در اختیارمان قرار می دهد. هر چند که داستان ها برای کودکان و نوجوانان روایت شده اما به قدری جالب و شنیدنیاند که خواندن آن ها برای همه ی گروه های سنی جذاب و دلنشین است.
کتاب قصههای مرداد از مجموعهی مثلها و قصههایشان، به قلم مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای مرداد)
ما که رفتیم اما این نشد رسم زندگی
من گفتم اما کی بود که قبول کند
مال خودمان بهتر است
یک اِهِن هم لازم است
حالا که می خواهم به تو بدهم گیرت نمی آورم، وای به روزی که بخواهم از تو پس بگیرم
پولم را بردند ان شاالله، لعنت بر پدرشان ان شاالله
تا بخواهی بگویی خر نیستم صد خروار بار به پشتت گذاشته اند
از تو خودمان را می کشیم از بیرون مردم را
آخرش نفهمیدم رفیق منی یا رفیق گرگ
چو آید به مویی توانی کشی، چو برگشت زنجیرها بگسلد
دوباره بسم الله
هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند
این دفعه شامت را اینجا بخور دهن گیره ات را جای دیگر
تاتوی گونی بود، سنجد بود، رفت توی چرخ، شد قبیده بادوم؟
بگو پای من پنج من حساب بکند
کلاهش پس معرکه است
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
اگر این وزن گربه است، پس گوشت کجا رفته؟
شده قلیان آقا محسن!
مثل «قاشی قاراخان» فقط اسم در کرده
لعنت به کار عجله
با مشک خالی پرهیز آب گفتن
هنوز اسب نخریده آخورش را می بندد
گول رنگش را خورده
کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است
چرا شاطر را بیدار کردی؟
دو قورت ونیمش باقی است
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
موقع رقاصی من هم می شود
تا زنده ای همین است
به خیالش پشت تپه خیارستان است
حرف اول وحرف آخر
- هر شب یک قصه
- نویسنده: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: رودابه خائف
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای مرداد)
دیدگاه کاربران