دربارهی کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای اسفند)
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژهای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ نهفتهای است که مردم امروز را به ریشههای فرهنگی گذشته پیوند میزند. مثلها بسیار ارزشمندند، زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند. کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای اسفند) دربرگیرندهی 30 مثل است و چگونگی به وجود آمدن هر یک از آنها به صورت داستانی کوتاه و بسیار شیرین بیان شده؛ در واقع برای هر شب از اسفندماه یک مثل بازگو شده است.
به عنوان مثال در داستان "چهار دیواری اختیاری" می خوانیم که؛ شاه عباس در زمان حکومتش لباسی مبدل به تن می کرد و نیمه شب در کوچه و خیابان گشت می زد تا از وضع مردم باخبر شود. در یکی از این شب ها به خانه ای رسید که از آن صدای ساز و دهل می آمد، نزدیک پنجره شد و از آنجا خانه را دید زد و متوجه شد آنجا فقط یک پیرزن است که خودش شعر می خواند و ساز می زند؛ کس دیگری هم آنجا نیست.
خوب که دقت کرد دید که پیرزن شعر بسیار بیادبانهای می خواند که پر است از حرف های رکیک و از آن بدتر آن را به سلامتی شاه عباس می خواند. شاه عباس که فکر می کرد مردم او را خیلی دوست دارند ناراحت شد. فردا صبح دستور داد و پیرزن را به قصر آوردند. پادشاه به او گفت که شنیده ام حرف های زشتی در مورد شاه عباس زده ای؛ حالا بگو با اینچنین شخصی چطور باید رفتار کرد. پیرزن که فهمید چه اتفاقی افتاده گفت دستور مرگش را صادر می کردم. شاه عباس گفت پس خودت هم قبول داری که کار بدی انجام داده ای.
پیرزن قبول کرد ولی از شاه خواست تا اجازه دهد یک بار دیگر به خانهاش برگردد و بعد حکمش را عملی سازد. پادشاه قبول کرد پیرزن را به خانه بردند ولی همین که به خانهاش رسید با کلنگ به جان در و دیوار افتاد. مامورها از او پرسیدند این چه کاری است که می کنی؟ پیرزن جواب داد وقتی من در چهار دیواری خانه ی خودم هم آزادی حرف زدن و انجام کاری را ندارم پس این در و دیوار به چه کار می آید. با بازگشت ماموران به همراه پیرزن به قصر پادشاه و تعریف ماجرا او پیرزن را بخشید و با عزت و احترام روانه ی منزلش کرد. از آن روز به بعد اگر کسی بخواهد در خانهاش کاری انجام دهد از اصطلاح چهاردیواری اختیاری استفاده می کند.
مجموعه ی هر شب یک قصه دربرگیرنده ی چند جلد کتاب می باشد و هر کتاب مختص یک ماه از سال است. داستان های کوتاه روایت شده در این مجموعه نه تنها سرگرم کنندهاند بلکه همگی پندآموز نیز هستند هر مثل تاریخ و قصه ی شیرینی دارد که از نوع زندگی، باورها و آداب و رسوم اجدادمان پرده بر می دارد تجربیات آنها را در اختیارمان قرار می دهد. هر چند که داستان ها برای کودکان و نوجوانان روایت شده اما به قدری جالب و شنیدنیاند که خواندن آن ها برای همه ی گروه های سنی جذاب و دلنشین است.
کتاب قصههای اسفند از مجموعهی مثلها و قصههایشان، به قلم مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای اسفند)
چهار دیواری اختیاری
عطایش را به لقایش بخشیدم
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
گربه را باید دم حجله کشت
حرف حق را باید زیر لحاف گفت
کره را روغن کرده!
خان مرو شده، چنار جلوی خانه اش را نمی بیند
هدیه ی مور، ران ملخ است
در یمنی پیش منی، پیش منی در یمنی
نه معجزه ات بود هر که را عصا دارد
می پزی و می بینی
شده حکایت روباه و مرغ های قاضی
از هفت خوان رستم گذشته
مزد «هیه»، «جرینگ» است
آواز توی حمام است
شق القمر کرده
می روم به آخور
دروغ مصلحت آمیز به مه راست فتنه انگیز
اگر خیلی با سوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان
خر برفت و خر برفت و خر برفت
ان شاءالله که منم
کشک چی؟ پشم چی؟
دوستی من و تو بر باد است، تا مرادم تو را پسر یاد است
من از بهر حسین در اضطرابم، تو از عباس می گویی جوابم
کف گیرش به ته دیگ خورده
اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد
نان اینجا، آب اینجا، کجا بروم بهتر از اینجا
نه کور می کند نه شفا می دهد
نیم غاز بابام را می خواهم
حرف اول و آخر
- هر شب یک قصه
- نویسنده: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: رودابه خائف
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای اسفند)
دیدگاه کاربران