دربارهی کتاب شب به خیر جناب کنت و کاکتوس
این نمایشنامه، درواقع دو نمایشنامه تحت عناوین "شب به خیر جناب کنت" و "کاکتوس"، اثر "اکبر رادی"، داستاننویس و نمایشنامهنویس معاصر ایرانی را در برمیگیرد که هر دوی آنها، حکایتهایی با محوریت مرگ و ناامیدی در زندگی انسانها را تشریح میکنند. به عنوان مثال، اکبر رادی در نمایشنامهی "کاکتوس"، روایت زندگی و جزئیات گفتوگوی صورت گرفته، میان دو دوست قدیمی و صمیمی را شرح داده و مخاطب را با خود همراه میکند.
قصه در دفتر کار "محمد اعتماد"، یکی از شخصیت های اصلی داستان، به وقوع می پیوندد؛ وی نویسنده ای توانا و فعال است که در حال تدوین متن نمایش نامه ای با عنوان "کاکتوس" بوده و طی تماسی تلفنی، با کارگردان آتی نمایش نامه ی مذکور، راجع به چگونگی جمع بندی قصه و تحویل متن آن سخن گفته و با گرفتن مهلتی دو ساعته، به نگارش داستان خود می پردازد.
دقیقا در همین هنگام، "دکتر ایرج نفیسی" دوست اعتماد، بدون اطلاع قبلی، به دفتر کار او مراجعه می کند. در واقع، این مرد که فردی موفق و مطرح در جامعه می باشد، دچار ناامیدی و افسردگی شده و از همین روی، جهت در جریان گذاشتن افکار و احساسات خود با اعتماد، راجع به مسائل و معضلات ذهنی و روانی خود صحبت نموده و ماجراهایی خواندنی را خلق می نماید.
در نمایش نامه ی "شب به خیر جناب کنت" نیز، سرنوشت زندگی زوجی را می خوانیم که مرحله ی پیری و سالخوردگی خود را سپری می کنند؛ آن ها در طی داستان، ضمن مرور روزگار خوش و خوب دوران گذشته ی خود، وقایع شنیدنی ای را برای یک دیگر نقل کرده و مخاطب را مجذوب روایت خویش می سازند.
بخشی از کتاب شب به خیر جناب کنت و کاکتوس
کاکتوس
دفتر کار نویسنده معاصر، محمد اعتماد، واقع در طبقه هفدهم برج بلند نوسازی در شمال تهران. اعتماد با رب دشامبر ترمه آبی کنار پنجره بزرگ، پشت میز تحریر خمیده، سرگرم نوشتن است و ملودی لطیفی آهسته از دستگاه ضبط پخش می شود. کمی بعد قلم را می گذارد و خسته و خرسند به پشتی صندلی گردان تکیه می دهد و خمیازه لذت بخشی می کشد؛ سپس فنجان قهوه خود را برداشته، زیر تاثیر احساس ملایم آهنگ جرعه ای می نوشد. صدای زنگ تلفن. ضبط را خاموش می کند و گوشی را از تلفن روی میز برمی دارد.
اعتماد: بله... درود بر تو، چطوری فرود من؟... (فنجان را می گذارد.) همین الساعه وارد ترمینال شدم؛ نقطه پایان شم گذاشتم و... نشسته م پشت میز و دارم به افتخار خودم از خودم پذیرایی می کنم... (پاهایش را روی میز دراز می کند.) جات خالی با یه نسکافه و یه سونات عاشقانه از شوبرت... خب، بعد از یک ماه قلم زنی ــ چی؟... درست هفتاد ساعت رو این نمایش نامه کار کردم... شاید بیس بار خوندمش و این ششمین باریه که نوشتمش.
با وجود این نمی دونم چیه که به ام نمی چسبه... (پاهایش را زمین می گذارد.) یه کم تخت تمام می شه دیگه، چطور بگم؟ خلاصه فرود عزیز، اگه دو روز دیگه امان بدی، یه رتوش، شاید یه مونولوگ، حتی یه حرکت مختصر نجاتش بده... (بلند می شود.) ... نه، نه، من نمی خوام به مخاطب خودم رشوه بدم و به اش بگم: بفرمایین! این اثر ناقابل بنده، اینم امضای دوم مال شما. برعکس، می خوام یقه شو بگیرم، بزنمش زمین و مثل بختک بیفتم روی سینه ش. می خوام خواب نازشو آشفته کنم... سادیسم؟ (می خندد.)
چی می گی؟ این یه رابطه بسیار مدرن بین نویسنده و مخاطب شه؛ می گی سادیسم؟ (با خنده توی اتاق راه می افتد.) ... البته که باید دقیق بخونی فرود عزیز من. تو بی ادبی کارگردان منی... آره، اجرای تو در حقیقت یه جور چکاپه و تاروپود نوشته منو اقلاً به خودم نشون می ده... نه جون تو، ممکنه یه خرده بدقولی شده باشه، ولی بی وفایی هرگز... قطعا... حتما... «کاکتوس» من به نام تو مهره. فقط یه روز، اگه یه نصفه روز وقت بدی... می دونم، بعله، پشت خط موندی، علاف شدی، فردام می خواین دور میز بشینین و نقش خوانی کنین... بابا لامذهب پس دو ساعت، فقط دو ساعت مهلت بده، بلکه این خط آخرشو بشکنم... نمی دونم چه فرمی. هنوز پیدا نکردم... راستش منم دیگه خسته شده م. می خوام یه دو سه روزی به خودم مرخصی بدم و... باشه... باشه... دو ساعت دیگه... پس قبل از اومدن یه زنگی بزن... آره، سعی می کنم... قربونت.
گوشی را می گذارد. زنگ آهنگین آپارتمان. با استفهام لحظه ای رو به در می ماند و آن گاه از اتاق خارج می شود... صدای گفت وگوی دو نفره، دور به نزدیک. اعتماد و دکتر ایرج نفیسی وارد می شوند. دکتر نفیسی مرد خوش قامتی است در گروه سنی اعتماد، با کت جیر اعلای یشمی، کراوات هماهنگ و یک ماسک سفید طبی که دماغ و دهنش را پوشانده است...
کتاب شب به خیر جناب کنت و کاکتوس به قلم اکبر رادی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب شب به خیر جناب کنت و کاکتوس
شب به خیر جناب کنت
کاکتوس
- نویسنده: اکبر رادی
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب شب به خیر جناب کنت و کاکتوس | اکبر رادی
دیدگاه کاربران