کتاب چه کسی بود صدا زد اصغر؟

معرفی کتاب چه کسی بود صدا زد اصغر؟

کتاب حاضر به شیوه ای روایی و آمیخته با طنز، مسئله‌ی شناخت پدیده ها را از منظر فلسفی مورد بررسی قرار می دهد و در خلال آن مخاطبان خود را با برخی فیلسوفان و نظریه های آن ها آشنا می سازد. نویسنده در ابتدا داستان کوتاهی در مورد فردی به نام اصغر مطرح می کند. او اصغر را در زندان می بیند که خود را با هویتی جعلی، کامبیز معرفی کرده و متهم به انجام چندین قتل است.

لحن طنز آلود نویسنده در خدمت متن قرار گرفته و مباحث را از خشکی و جدیت در آورده تا مخاطبان به دور از دلزدگی مطالب کتاب را تا انتها دنبال کنند.
کودکان و نوجوانان پرسش های زیادی را، بارها و بارها از خود، خانواده و مربیان می پرسند. پرسش هایی چون "آیا جهان دور و بر ما واقعاً وجود دارد؟"، "عدد چیست؟"، "شناخت یعنی چه و هیچ وقت کامل می شود؟" و اصلاً "چنین چیزی (کامل شدن) امکان پذیر است؟" پاسخِ پرسش هایی در ارتباط با مباحث مختلفی چون "من، اخلاق، هستی شناسی، جهان، معرفت، عدد، سیاست و زبان" ذهن انسان به ویژه نوجوان کنجکاو و جستجوگر را در گیر می کند. پاسخ های داده شده، گاه غیر منتظره و گاه پاسخ های بی شمار برای یک پرسش است، که با نگاهی فلسفی به آن پرداخته شده است.

برشی از متن کتاب چه کسی بود صدا زد اصغر؟

سه قطره خون دوره ای طلایی بود؛ زیتون های خوشمزه. درام های تاثیر گذار و کمدهای عالی. برده ها نیازهای ما را تامین می کردند و همه چیز سر جایش بود. گاهی با دوست و رفقا جمع می شدیم و کشتی می گرفتیم و گاهی هم با بحث های فلسفی وقت مان را می گذراندیم.

بعضی وقت ها هم که خیلی سر کیف بودیم، در المپیک شرکت می کردیم و شاخه های زیتون را به سر می گذاشتیم. من و اریستوکلس که بچه ها به خاطر شانه های پهنش، اسم او را پلوتو یا همان افلاطون گذاشته بودند، جزو بهترین شاگردهای سوکراتس بودیم.

در واقع پیرو او بودیم، چون سوکراتس یا آن طور که شما می شناسید، سقراط، بر خلاف سوفسطایی ها از کسانی که تعلیم می داد، پولی نمی گرفت و رابطه اش با آن ها فرق داشت. سقراط با همه ی آدم های دیگر فرق داشت. یک بار در معبدی، صدای غیبی گفته بود که هیچ آدم زنده ای از سقراط عاقل تر نیست و همین باعث شد که او خیلی به فکر فرو رود که چرا یک صدای غیبی باید چنین چیزی بگوید.