کتاب زنان تروا اثر اوریپید
کتاب زنان تروا، از مشهورترین نمایشنامههای "اوریپید"، نویسندهی بزرگ یونان، میباشد که به شرح یکی از داستانهای اساطیری یونانیان میپردازد.
"پریام"، پادشاه سرزمین مقدس "تروا" است و زندگی آرامی را در کنار همسرش، "هکوب" سپری میکند. این زوج، صاحب دو پسر و دو دختر با نامهای "هکتور"، "پاریس"، "پولیکسنه" و "کاساندرا" هستند. داستان از جایی شکل میگیرد که پاریس، به اتفاق "هلن"، از یونان میگریزد و به زادگاه خود، یعنی تروا پناه میآورد. هلن، همسر خیانتکار "منلائوس"، پادشاه ظالم و ستمگر یونان میباشد.
پس از این واقعه، منلائوس به قصد کینهجویی، همراه با سپاهیان خود، سوار بر کشتی، به سوی تروا حرکت میکند. وی پس از مدتها استقامت، بالاخره با کمک "آتنا"، الههی جنگجو، از دروازههای تروا داخل شده و همهجا را به خاک و خون میکشاند.
نیروهای یونان، در طول جنگ، به آتنا و معابد او بیاحترامی میکنند؛ موضوعی که موجب خشم و نفرت این الهه نسبت به یونانیان میگردد. سپس، پریام و پسرانش و همچنین پولیکسنه را به قتل میرسانند. هماکنون تنها عضو باقی مانده از این خاندان سلطنتی، هکوب، بیوهی پریام و دخترش الکساندر هستند. یونانیان قصد دارند که الکساندر را به همسری "آگاممنون" درآورند. اما این دختر به دلیل شدت غم و اندوه، به فردی مجنون و دیوانه مبدل گشته است.
تحت چنین شرایطی، هکوب نیز از وضعیتی مساعدی برخوردار نیست. موهای سرش همچون بردگان از ته تراشیده شده و لباسی کهنه و پاره بر تن دارد. وی به سوگ اعضای خانوادهاش نشسته و در انتظار سرنوشت شوم خویش میباشد؛ سرنوشتی که به دست یونانیان و با ارادهی آنها رقم خواهد خورد.
برشی از متن کتاب زنان تروا
هکوب: فرزندم، من سپیدهدم، ترسیده با هراسی در جانم، بیدار شدم.
نیمهی دوم همسرایان: آیا پیک یونانی آمده؟ من قرار است دارایی سیهبخت که باشم؟
هکوب: به زودی درخواهیم یافت.
نیمهی دوم همسرایان: چه کس مرا خواهد برد؟ یک آرگوسی یا یک فتیایی؟ قرار است من بینوا به جزیرهای بسیار دور از تروا بروم؟
هکوب: خدایا، خدایا، من بردهی که خواهم شد؟ در کجای این دریای پهناور، این چند روز ماندهی زندگیام را با رنج و آزار و پشتی خمیده، تهی از فکر و بیرمقتر از گورسنگ مردگان، سر خواهم کرد؟ نگهبانی خواهم بود که بر درهای خانهشان میایستد؟ یا پرستار کودکانشان؟ من که روزگاری شاهبانوی تروا بودم؟
همسرایان: وای وای، زندگیهای بر باد رفتهمان، این ستم که از روی سنگدلی است – چه نوحهها توانی کرد! دیگر هرگز ماسورهی چرخان افزار بافندگیمان را پس و پیش نخواهیم کرد. دیگر هیچگاه کاشانهی پدر و مادرمان را نخواهیم دید. اکنون آن را برای آخرین بار میبینم و میدانم بلای بزرگتری در راه است. به بستر یک یونانی میکشندت. آه، از آن شب میترسم، از آن تاریکی پیشانی نوشت. یا زیر بار دلوآبی خم میشوی که وامیدارنت از چشمهی مقدس پیرنه بکشی. اگر با من بود، سرزمین تسیوس را برمیگزیدم، که هم دلپذیر است و هم زبانزد، اما نه، نه، حتی آنی نمیخواهم که به رود پرخروش یوروتاس، خانهی منفور هلن بروم، همان جایی که باید خود را در برابر منلائوس، یغماگر تروا، خوار کنم. نیز از زمین متبرک پنئوس، پایهی رخشان کوه المپ خبر دارم که میوهها و داراییهای انبوه دارد. اگر نمیتوانستم به سرزمین مقدس تسیوس بروم، به آنجا میرفتم. نیز از سرزمین اتنا، در هفائیستوس در آن سوی دریا در کارتاژ باخبرم که به تاج گلهایی که از آن خود کرده، شهره است؛ و شنیدهام سرزمین دیگری نزدیک دریای ایونی هست که رود تابناک کراتیس که آبی بسیار متبرک دارد، موی کسانی که خود را در آن میشویند رنگ رز سرخ میزند، و مردان آنجا را نیرومند و شاد میسازد.
(تالتیبیوس همراه با سپاهی مسلح از کنار صحنه به درون میآید.)
آنجا را ببین. پیکی از سپاه یونان میآید. چنین پرشتاب چه خبری با خود دارد؟ چه چیزی هست که هنوز بر زبان نیامده؟ ما خود از پیش میدانیم که بردگانی هستیم که...
کتاب زنان تروا اثر اوریپید با ترجمهی غلامرضا شهبازی توسط نشر بیدگل به چاپ رسیده است.
- کلاسیک یونانی 2
- نویسنده: اوریپید
- مترجم: غلامرضا شهبازی
- انتشارات: بیدگل
نظرات کاربران درباره کتاب زنان تروا | اوریپید
دیدگاه کاربران