معرفی کتاب نهایت شب نوشته ی سارا رحیمی
سارا رحیمی که در کارنامه ی خود آثاری مانند هستی عاشق، حسی شبیه عشق و قلب مهربان را دارد، در این اثرش نیز حکایتی عاشقانه به ما عرضه می کند. داستان دختری که زندگی اش را برای ما تعریف می کند و گام به گام ما را با احساسات درونی خود همراه می کند. نهایت شب شور جوانی را با خود همراه دارد، جوانی یعنی سرکشی و گوش ندادن به دیگران بی توجهی به پند و اندرزها. هرکسی عاشق می شود فکر می کند عشق او یگانه است. فکر می کند در دنیا فقط او است که عاشق می شود و کسی نمی تواند تجربه ای مشابه با او داشته باشد. این ویژگی عشق است.
برشی از متن کتاب
پدر بزرگم شیرینی فروش بود، و یه شیرینی فروشی بزرگ و دو دهنه تو سعادت آباد داشت. شیرینی فروشی که در حال حاضر بابام با کمک دو تا دیگه از عموهام داره اداره اش می کنه و خدا رو شکر درآمد خیلی خوبی هم دارن. تنها دلخوشی پدرجون این بود که آخر هفته ها همه بچه هاش به همراه خونواده هاشون توی این خونه باغ که یادگار پدرش بود و بهش به ارث رسیده بود جمع بشن و اینطوری برای یه نصفه روزم شده از سکوت و تنهایی که مدت ها باهاش هم خونه بود رها بشه.
نویسنده: سارا رحیمی انتشارات: شادان
نظرات کاربران درباره کتاب نهایت شب
دیدگاه کاربران