درباره کتاب قلندر و قلعه به قلم سید یحیی یثربی
کتاب حاضر روایتی داستانگونه و آغشته به خیال از زندگی شیخ شهابالدین سهروردی است. «قلندر و قلعه» با نثری عارفانه و خیالانگیز به بازگوییِ داستانی بر اساس زندگی شیخ اشراق میپردازد. شیخ شهابالدین سهروردی، از فیلسوفان و علمای نامدار ایرانی و مؤسس مکتب «اشراق» است که در سهرورد، از توابع زنجان به دنیا آمد. او در علومِ زمانِ خود همچون ادبیات، فلسفه و فقه استاد و صاحبنظر بود. او پس از آشنایی با مکبت تصوف، به سیروسلوک، عبادت و تأمل روی آورد و به سفر در شهرهای ایران و شهرهای اسلامی پرداخت. او در سفرهای خود درنهایت به شهر حلب میرسد و در آنجا ساکن میشود. سهروردی فلسفۀ اشراق را در اواخر قرن ششم تأسیس کرد که پس از مرگ او این مکتب از بین نرفت و به گسترش و توسعۀ خود ادامه داد و تا به امروز زنده است. نظریۀ فلسفۀ اشراقی به طور خلاصه اینطور تعریف میشود که: همۀ موجودات عالم هستی از نور به وجود آمدهاند و تابشِ متقابلی میان آنها وجود دارد که آن را اشراق مینامند. صداقتوی در بحثها و مناظرهها و هوش و زیرکیِ بیحد و اندازۀ او زمینههای حسادت عالمان آن دوره را برانگیخت که درنهایت به بهانهی آنکه او صحبتهایی خلافِ مقررات دین میکند، فتوای قتل او را صادر کردند و بهطور نامعلومی در سال 587، هنگامی که او تنها 38 سال داشت، به شهادت میرسد. این کتاب به خوبی تصویری از افکار، عقاید،عرفان و زندگیِ عاطفی سهروردی (علاقۀ او به دختری زرتشتی به نام سیندخت) ارائه میدهد و نویسنده در خلال داستان به تفسیر نکاتی از اندیشههای زرتشتی، فلسفه و حکمت اشراقی به زبان ساده پرداخته است. فضای زیبای کتاب و جذابیتِ نثر روان و شاعرانۀ آن کشش داستانی به این اثر بخشیده است. همراه با هر بخش پارههایی از اشعار زیبا و درخور با متن هم آورده شده که دنیای داستان را زیباتر میسازند.
نویسنده
«سید یحیی یثربی» استاد فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی است. وی از پیشکسوتان فلسفهی ایران میباشد. کتاب، مقاله و رسالههای فراوانی در زمینههای عرفان نظری و عملی، اسلام، فلسفه، حکمت اشراقی سهروردی دارد از آثار او میتوان به «حکمت متعالیه»، «خودکامگی و فرهنگ»، «ماجرای غمانگیز روشنفکری در ایران»،«مفاهیم فلسفی در ادبیات فارسی»، «از یقین تا یقین»، «صلیب و صلابت» و «زبان شمس و زبان مولوی» را نام برد.
برشی از متن کتاب قلندر و قلعه
دریاچه آرامِ آرام بود و هیچ حرکتی نداشت. انعکاس آبیِ آسمان،زیبایی آن را دوچندان میکرد و شکوه خاصی به محیط میبخشید. یحیی قدمزنان گرد دریاچه را پیمود. از خلوت مغ بازمیگشت و هنوز از حیرت حرفهای او بیرون نیامده بود. نه اینکه مغ چیزی برای او داشته باشد، اما احساس میکرد حرفهایش از جنس سخنهایی که شنیده بود و خوانده بود، نیست. آفتاب کمکم به وسط آسمان میرسید. کنار دریاچه نشست و دستش را در آب فرو کرد. خنکی خوشایند آب زلال او را با خود به دنیا دیگری میبرد. آنجا چقدر عجیب و باعظمت بود! اضطرابی مبهم به دلش چنگ میانداخت. یحیی هیچ نمیدانست که چرا و چگونه به آنجا کشیده شدهاست. با خودش فکر کرد، نکند اسیر شیطان شده؟ آخر بعد از این همه سال شاگرد علمای بزرگ اسلام بودن، به نظرش منطقی نبود که به یک مرکز مجوسی بیاید و مبهوت سخنان یک مغ شود. تردید به جانش افتاده بود. باید هرچه زودتر از آنجا میرفت. صدای اذان از روستایی نزدیک او را به خودش آورد. هنوز دستش در آب بود. وضو ساخت و برخاست. تازه نمازش را تمام کرده بود که دستی را بر شانهاش حس کرد. رویش را گرداند. لباس خادمان آتشکده را بر تن داشت. ـ دیدم خلوت کردهاید، نخواستم مزاحم شوم. آدم بگویم برای ناهار منتظرتان هستم. مرد با دست، یکی از خانههای کاهگلی کنار آتشکده را نشان داد و رفت. یحیی برخاست و به دنبال مسیری که خادم رفته بود، وارد خانه شد. دود، تنور دیوارها را سیاه کرده بود و سقف چوبی کوتاهش ناخودآگاه آدم را وادار به خم شدن میکرد. ـ خوش آمدید! اینجا متعلق به خودتان است. سرورم مغ، افتخار مهمانداری شما را تا هروقت که بمانید، به من سپرده است. هرچه خواستید به من بگویید، آن اتاقک کناری هم جای خوابتان است. یحیی تشکر کرد. خادم بیرون رفت دقیقهای گذشت. یحیی کنار پنجره ایستاده بود که به صدای در برگشت. دختری با یک خوان کوچک وارد شد. سرش را به زیر انداخته بود. درود گفت و خوان را بر زمین گذاشت. یحیی کنار سفره نشست. ـ چیزی لازم ندارید؟ یحیی تشکر کرد و دختر بیرون رفت. صدای خادم از بیرون شنیده میشد: ـ سیندخت! یادت باشد بعد از برچیدن خوان، به مهمانامن بالشی بدهی تا کمی استراحت کند.
- داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی
- نویسنده: سید یحیی یثربی
- انتشارات: قو
نظرات کاربران درباره کتاب قلندر و قلعه | یحیی یثربی
دیدگاه کاربران