درباره کتاب رنگآمیزی لیلی و مجنون اثر سارا نکومنش
کتاب رنگآمیزی بزرگسالان لیلی و مجنون سعی کرده است با نقاشیهای زیبا، زندگی این دو جوان را در موقعیتهای مختلف به تصویر بکشد تا مخاطب بتواند همراه با رنگآمیزی و کسب آرامش، با صحنههای مختلفی از این اثر جاویدان آشنا شود.
نکومنش علاوه بر طراحی نقاشیهایی جهت رنگآمیزی، چکیدهای از داستان را نیز بیان می کند و با معرفی شخصیتها، پندها و آموزههای این قصه کهنِ ایرانی، پای مخاطب را نیز به ماجرای لیلی و مجنون میکشاند. رنگ آمیزی، چندین سال است که به یک حرکت مفید برای بزرگسالان تبدیل شده است و آن ها (بزرگسالان) به این باور رسیده اند که "رنگ کردن" تنها برای کودکان نیست و بزگترها هم به نقاشی نیاز دارند. رنگ آمیزی باعث بالا رفتن تمرکز و اعتماد به نفس می شود و آرامش را برای مخاطب به ارمغان می آورد.
داستان لیلی و مجنون که نظامی، شاعر پرآوازه ایرانی آن را به زبان شعر روایت کرده است، در مورد دختر و پسر جوانی است که به دلیل مخالفت اطرافیان هیچ وقت به وصال هم نمی رسند و در غم هجران یکدیگر می سوزند. رنگ کردنِ نقاشی ها، حسی فوق العاده است که می تواند سرزندگی و نشاط را به بزرگسالان هدیه دهد و تاثیرات مثبتی روی آن ها بگذارد. پس اگر شما هم طالب چنین اثراتی در زندگی تان هستید، شجاعت مداد رنگی به دست گرفتن را به خودتان بدهید و رنگ آمیزی را شروع کنید.
بخشی از کتاب رنگ آمیزی لیلی و مجنون از انتشارات سبزان
لیلی و مجنون دختر و پسری زیبا بودند که در راه مکتب به یکدیگر دل بستند. نام اصلی مجنون قیس بود. از آن جا که او دیوانه وار عاشق لیلی شد و همواره در اطراف قبیله او پرسه م یزد و بر سر کوهی نزدیک قبیله آن ها می نشست و نوحه می کرد او را مجنون خواندند. آن دو دلداده یکدیگر بودند اما دست زمانه وصال از آن ها دریغ می داشت.
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
مردی بزرگوار و توانمند از قبایل عرب که از دنیا و مال آن چیزی کم نداشت و به بخشش چونان حاتم طایی بود از حاجات دنیا بی نیاز بود. اما در دلش غمی عجیب داشت از بی فرزندی و بی خلفی. تنها خواسته او از خداوند فرزندی بود که دل و پشتش به او گرم باشد و در راه برآورده شدن حاجت خود پافشاری ها می کرد و انعام ها و نظرها و نیازها. او نیز مانند سایر انسان ها چیزی را که نداشت طلب می کرد، فارغ از این که هر فقدان نعمتی ظلم نیست و گاهی هم حکمت است. خداوند پس از تذکر و زاری فراوان مرد پسری تابناک به او عطا کرد که از جمال و کمال چیزی کم نداشت. او را به دایه سپردند و از وفا و معرفت خوراکش دادند و تبدیل به پسری با هنر و زیبا شد پدرش او را قیس هنری نامید.
قیس به سن 10 سالگی رسید او را به مکتب خانه سپردند. او در نهایت جمال بود و پدرش به او مفتخر. در مکتب خانه دختران و پسران گرد هم درس می آموختند. در آن جا دختری مه رو و سرو قامت بود به نام لیلی. او نیز از جمال چیزی کم نداشت آهو چشم بود و زلفی هم چون شب تیره و دهانی غنچه مانند داشت. شکرشکن و لشکر شکن بود. میان او و قیس مهر و محبتی حاکم شد به هم دل سپردند و از آن پس دیگر دل به درس و کلاس نداشتند. بچه ها درس استاد می خواندند و آن ها درس محبت.
یاران ورقی ز علم خواندند
ایشان نفسی به عشق راندند
هر روز بیشتر از روز قبل به هم علاقه مند می شدند و همواره به راز و نیاز با هم مشغول بودند بسیار تلاش کردند تا کسی بویی از ماجرا نبرد اما رفته رفته آوازه عشق لیلی و قیس در همه جا پیچید. قیس دیگر دل از کف داده بود و از عشق لیلی ناشکیبا بود. آنقدر مست و شیدا شده بود که دیگر او را مجنون می خواندند. از آن جا که سر عشق شان فاش شد لیلی را از مجنون جدا کردند و دیگر مجنون از غم فراق لیلی روزگارش اشک و آه بود. سر کوچه و بازار می گشت و وصف لیلی می کرد و اشک میریخت. با دیدن احوالش مردم او را دیوانه می خواندند و او نیز با ناشکیبایی اش بر این مطلب صحه می گذاشت.
دیگر از هیچ سخن نمی گفت مگر لیلی. بر کوهی در آن نزدیکی می نشست و هر دم فغان و ناله را سر می داد هر کسی به جز لیلی از چیزی سخن می گفت مجنون نمی شنید و پاسخ نمی داد. اشک ها می ریخت و باد صبا را به وساطت می طلبید تا به کوی لیلی رود و بوی زلف او را آورد.
کتاب رنگ آمیزی لیلی و مجنون، با طراحی سارا نکومنش از سری کتابهای طراحی و نقاشی از انتشارات سبزان به چاپ رسیده است.
- بازنوشتی روان از اشعار نظامی
- طراح: سارا نکومنش
- انتشارات: سبزان
نظرات کاربران درباره کتاب رنگآمیزی لیلی و مجنون
دیدگاه کاربران