دربارهی کتاب جنایت خفته اثر آگاتا کریستی
کتاب جنایت خفته به قلم آگاتا کریستی و ترجمهی گلرخ سعیدنیا در انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. کتاب "جنایت خفته" رمانی معمایی و جنایی است که از حکایتها و ماجراهایی پیچیده و مرتبط به یکدیگر تشکیل میشود. "گوئندا رید" زنی جوان میباشد که به تازگی با مردی به نام، "جایلز" پیمان زناشویی بسته است. این زن و مرد، هر دو، در کودکی یتیم شده و گذشتهی تلخی را پشت سر گذاشتهاند. آنها بدون اینکه به جایی مشخص و ثابت تعلق داشته باشند، دوران کودکی و نوجوانی خود در خانهی اقوام مختلفشان، سپری کردهاند.
هماکنون نیز، جایلز، به دلیل شرایط ویژهی شغل خویش، همواره در سفر است و گاهی گوئندا او را در این سفرها همراهی میکند. علیرغم گذشت سه ماه از ازدواج این زوج، آنها همچنان در هتل سکونت دارند و صاحب یک خانهی مشترک نیستند.
داستان از پیشنهاد جایلز برای خرید خانه آغاز میشود. وی از همسرش میخواهد که به انگلستان رفته و تا زمان پایان ماموریت او، خانهای را خریداری کند. خانهای معمولی در جنوب انگلستان و خارج از شهر؛ بنابراین گوئندا با شوقی وصفناشدنی به سوی انگلستان حرکت میکند.
گوئندا به محض ورود به انگلستان، جستجوی خود را برای خرید خانه آغاز میکند و از منازل متعددی دیدار مینماید. پس از گذشت یک هفته، زن قصه، به طور اتفاقی از مقابل یک عمارت قدیمی میگذرد. عمارتی با نام "هیل ساید" که ظاهرش برای او بسیار آشناست و حس و حالی عجیب را به او القا میکند. او در همان نگاه اول، به این خانه دل میبندد و تصمیم میگیرد آن را خریدای نماید. غافل از اینکه، با خرید و وورد به این خانه، با اتفاقاتی شوم و غیرمنتظره مواجه خواهد شد.
بخشی از کتاب جنایت خفته آگاتا کریستی
والتر فین
گوئندا از آن طرف میز چوب ماهونی به آقای والتر فین نگاه میکرد. او مرد بسیار خستهای را میدید که حدود پنجاه سال داشت. صورتش معمولی و آرام بود. گوئندا با خودش فکر کرد که از آن نوع آدمهاست که اگر گاهگاهی با او برخورد کنی، سخت به یادش میآوردی. به اصطلاح امروزیها، آدمی که محبوب نیست. صدایش هنگام حرف زدن آهسته و نرم و خوشایند است. گوئندا به این نتیجه رسید که او وکیل بسیار سالمی است.
گوئندا به اطراف دفتر نگاهی انداخت، دفترکار سهامدار عمده شرکت، فکر کرد که با خود آقای فین تناسب دارد. اثاثیه کهنه و کاملا از مد افتاده، که مثل اشیای دورهی ویکتوریا، از کیفیت خوبی برخوردار بود. صندوقهای اسناد کنار دیوار، پر از پرونده بودند و روی آنها نام اعیان آن ناحیه نوشته شده بود: آقای جان ووسور – ترنچ، بانو جساپ، عالیجناب ارتور فولکز مرحوم. شیشههای پنجرهی بالارو کثیف بودند، پنجره به حیاط خلوتی باز میشد که میان دیوارهایی قرار داشت که کنار یک خانهی قرن هفدهمی بود.
هیچچیز امروزی و جدیدی در آنجا به چشم نمیخورد، اما چیز ناخوشایند و آزاردهندهای هم وجود نداشت. ظاهرا دفترکار بهم ریختهای بود که از جعبههای پر شده، مملو بود و روی قفسهها پر از کتابهای قانون بود. اما آنجا دفتر کار شخصیاش بود و هروقت چیزی میخواست میدانست دقیقا کجا قرار دارد.
صدای قلم والتر فین متوقف شد و با لبخند دلپذیری سرش را بالا گرفت و گفت:
- فکر میکنم همهچیز روشن است وصیتنامهای کاملا معمولی، چه موقع تشریف میآورید آن را امضا کنید.
گوئندا گفت:
- هروقت شما تمایل داشته باشید. عجلهای در کار نیست.
- میدانید که خانهی ما همینجاست، هیلساید.
والتر فیل در حالیکه به یادداشتهایش نگاه میکرد گفت:
- بله شما به من نشانیتان را دادید ...
در لحن صدایش هیچ تغییری حاصل نشد.
گوئندا گفت:
- خانه خیلی خوبی است. من خیلی دوستش دارم.
والتر فین با لبخند گفت:
- جدا؟ رو به دریاست؟
گوئندا گفت:
نه. فکر میکنم اسمش فرق کرده. قبلا سنت کاترین بوده.
آقای فین عینک بدون دستهی خود را از چشم برداشت و آن را با یک دستمال ابریشمی پاک کرد و به میز تحریرش نگاه کرد و گفت:
- آه بله ...
فهرست
فهرست کتاب جنایت خفته
موش
کاغذدیواری
صورتش را بپوشان
هلن؟
بازنگری یک جنایت
تمرین بازپرسی
دکتر کندی
اوهام کلوین هلیدی
عامل ناشناخته
سابقه یک پرونده
مردان زندگی هلن
لیلی کیمبل
والتر فین
ادیپ پاگت
یک نشانی
پسر مادرش
ریچارد ارسکین
پیچک صحرایی
آقای کیمبل سخن میگوید
دوران دوشیزگی هلن
جی.جی.افلیک
لیلی سر قرار حاضر میشود
کدامیک؟
پنجههای میمون
بعد التحریر در تورکی
- نویسنده: آگاتا کریستی
- مترجم: گلرخ سعیدنیا
- انتشارات: هرمس
نظرات کاربران درباره کتاب جنایت خفته | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران