دربارهی کتاب اتاقی کنار باران نوشته محمدرضا حاج رستم بگلو
در کتاب اتاقی در کنار باران نیز همچون دیگر آثار محمدرضا حاج رستم بیگلو اشعاری با احساس، لطیف و عاشقانه میخوانیم. از نظر قالب و نوع شعر, این اثر در شمار آن دسته از اشعار فارسی است که دارای وزن عروضی و قافیهاند. از جمله ویژگیهای مهم شعرهای این شاعر، توصیفهای زیبای اوست که اگر پایان باز بودن بعضی شعرهایش را هم به آن اضافه کنیم, فضایی فراهم میشود که خواننده را به تفکر و خیال پردازی وا میدارد.
شاعر در کتابش از آرایههای ادبی چون مراعاتالنظیر، جان بخشی به اشیا و تشبیه بسیار استفاده کرده است. به علاوه موضوع شعرهای او موضوعی واحد نیست و بعضی شعرهایش زمینه غمگین و بعضی دیگر از زمینه شاد برخوردارند. یکی از نکاتی که خواننده را علاقهمند به خواندن اشعار این شاعر میکند و در او ایجاد سرزندگی مینماید، وزن و آهنگ زیبای شعرهای وی است.
مانند “با من شروع می شوی از ابتدای بیت/ با واژه ها، قدم به قدم، پا به پای بیت/ باز آن دو چشم قهوهای تو نشستهاند/ مثل دو مصرع متوالی به جای بیت/ جا میگذارمت دو سه خط … تا بیابیم/ از روی دست خط من و ردپای بیت/ هر بار من نوشتهام گریه کرده ام/ بارانی است مثل همیشه هوای بیت/ من مینویسمت، تو غزل میشوی ولی/ آیا کجاست جای تو ای زن؟ کجای بیت/ مردی که اتفاق میافتد منم، تویی/ آن زن که جلوه میکند از لابهلای بیت/ جمله تو، سطر تو، آغاز و نقطه تو/ دیگر چه مانده است عزیزم برای بیت/ وقتی غزل بدون تخلص نوشته شد/ باید نوشت اسم تو را انتهای بیت”.
برشی از متن کتاب
ماه و پلنگ و آهو سر کوه بلند آمد، پلنگ از زیر، ماه از رو که دریا می گرفت آن شب کنار قایقی پهلو سر کوه بلند از ماه قایق پیشه عاشق تر پلنگ آهسته می زد خیمه، ماه از در میآمد تو سر کوه بلند آمد، نسیم از راست، ابر از چپ مه آلوده ترین رقصی که شاید باد با گیسو سر کوه بلند آنقدر دریا غرق قایق شد که لنگر از کنار آورد و کرد از هر طرف پارو پلنگ از ماه خود با رونما تا رو بگیرد، ماه دو مروارید غلطان زیر لفظی می گرفت از او پلنگ از ماه راضی شد به یک لبخند، ماه اما کشید از هر دو سو اخمی از این ابرو به آن ابرو پلنگ از قصه اجدادی اش با ماه می گوید و ماه رند می پرسد: چه خواهی کرد با آهو؟ پلنگآهو شنید آهو، دلش لرزید، می ترسید سر کوه بلند آید، نبیند خویش را با او سر هر کوه اگر ماهی پلنگی منتظر دارد سر کوهی پلنگ از ماه دارد زخم بر پهلو پلنگی زیر پای ماه، گاهی بر سر کوهی خیالی دارد اما خام، چاکی دارد از چاقو دو تا لبخند گاهی در می آمیزد، دو بی همسر و یک نفرین به آتش میکشد زخم از دو هم زانو سر کوه بلند در قصه آهو می رسید از راه و باد بامداد از خیمه پی می کند تا بارو رسید آهو! چه می داند؟ چه می بیند؟ چه می دانی چه بویی بود بوی خون، که خون بوییده بود آهو چه رنجی می کشید آهو که آهی می کشید از رنج پلنگ از ماه دامن می کشید و ماه دست از او سر کوه بلند امشب چه ماهی زیر سر دارد؟ پلنگی تازه سر برکرده از قنداقه ننو پلنگی ماده آهو نر، و حتی ماه اخمو نر پلنگ و ماه و آهو پر، نه من با تو، نه تو با او…
نظرات کاربران درباره کتاب اتاقی کنار باران | محمدرضا حاج رستم بگلو
دیدگاه کاربران