درباره ی کتاب تاریخ من و نادر، شاه ایران
آبراهام کرتی، اسقف اعظم ارامنه، این وقایعنامه را با شرح و تفصیلات و رویدادهای عینی که خود نظارهگر آنها بوده یا از زبان افراد معتمد و موثق شنیده، نگاشته است. اصل کتاب به زبان ارمنی و سرشار از اصطلاحات و واژههای ارمنی، ترکی و عربی است که در آن روزگار (نیمهی ابتدایی قرن هجدهم) کاربرد داشته است. ترجمهی این اصطلاحات و عبارات میتواند برای مخاطب مفید واقع شود، اما محتوای کتاب که شامل رویدادها و اتفاقاتی است که ضمن سفر برای نویسنده به کلیسای اچمیادزین که برای ارامنه بسیار مقدس است رخ میدهد و آغازش همزمان با وقتی است که او الزاماً به عنوان کاتولیکوس برای این کلیسا به خدمت میپردازد؛ که به دلیل همزمانی این سمت او با لشکرکشیهای نادرشاه به قفقاز و دیداری که وی با نادرشاه داشته و بسیار مورد توجه شاه افشار قرار گرفته، کتابش را با عنوان تاریخ من و نادر، شاه ایران نگاشته است. کتاب از ابتدای شروع مطالب با تشریح جزئیات و رویدادها همراه بوده و حتی وقایع قبل از دیدار مؤلف با نادرشاه با قوت تمام توصیف میگردند؛ با اینحال، نقطهی عطف ماجراهای کتاب، شرح دعوت اسقف آبراهام کرتی توسط نادرشاه به دشت مغان و جای دادن او در صف میهمانان ویژه است که نشان از توجه نادرشاه به ارامنه و الطاف بیشتری که نسبت به این اقلیت پس از دیدارهای اینچنینی روا میدارد، میباشد. این نسخه از ترجمهی فارسی کتاب، در واقع اولین نسخهای است که به طور کامل به فارسی ترجمه شده و قبلاً تنها بخش یا بخشهایی به فارسی برگردانده شده بود، از اینرو با مطالعهی آن میتوان توسط وقایعنگاری نویسنده، اطلاعات مفیدی از شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن زمان به دست آورد؛ ضمن اینکه میتوان به اطلاعات مفصلی از سپاهیان ایران و سیستم اداری ایران دست یافت. چنانکه در فصل سیام کتاب که رفتار افشاریان بعد از ورود مدعوین به دشت مغان را بازگو میکند؛ چنین آورده است که: «آنها همهی کسانی را که رسیده بودند در چادرهای جدایی که برای هر کدام از ایشان ساخته بودند؛ جای دادند. در طلوع خورشید، آنها و همراهانشان در چادرهایشان که نزدیک اقامتگاه خان اعظم بود، به پای میخاستند. در ساعت دوم یا سوم، خان وارد دیوانخانه میشد و در آنجا جلوس میکرد. چاوشها که سی تن بودند؛ روزانه مقابل او میایستادند و با صدای بلند دعا میکردند...». این کتاب با دارا بودن پنجاه و سه فصل کلی، حدود چهار پنجم از مباحثش از زمان ورود کاتولیکوس به دشت مغان (سوم ژانویه 1736)، تا پایان حوادثی است که در آنجا رخ میدهد و نویسنده خود، شاهد و ناظر آن بوده است. جامعیت تشریح و ثبت وقایع این کتاب تا حدی است که در هیچیک از آثار تاریخی مربوط به این برهه، نمیتوان مانند آن را یافت و یا رخدادهای دشت مغان را با این همه جزئیات که حتی اسامی مدعوین نیز بیان شده را در آثار دیگر پیدا کرد. به دلیل شرح صادقانه و مورد اطمینانی که در این کتاب مورد استفاده قرار گرفته، میتوان از آن به عنوان منبعی مفید در تحقیقات دانشجویی یا پژوهشهای اساتید و محققان استفاده نمود.
برشی از متن کتاب
پس از رسیدنمان به کلیسای اچمیادزین، پس از اینکه ما آستانهی مقدس کلیسای جامع را بوسیدیم و مکانی که در آن (عیسی مسیح) فرود آمده بود، همچنین دیگر اماکن مقدس را پرستش کردیم؛ ما را نزد رهبر عالی و مقدس کاتولیکوس آبراهام بردند. او در باغ در مرکز ایوانی بزرگ نشسته بود و با دیدن ما دچار هیجان شد وگویا که جوانتر شد. گویا آن احساس بزرگ که در قلبم در طی بیست سال گذشته جمع شده بود؛ ناگهان شعله کشید. در پایان گفتگوهایمان که شامل سؤالاتی دربارهی وضعیت برادرمان، به طریق (استانبول)، شهر بزرگ استانبول، کلیساهای آن، شاهزادگان و کشیشان آن بود؛ او (به طریق) مرا به حجرهام روانه نمود. من به اتاق خواب (مرحوم) کاتولیکوس الکساندر مقدس، که در داخل محل اقامت (کاتولیکوسی)، واقع شده بود؛ راهنمایی شدم. ناقوس برای انجام آئین عبادی به صدا درآمد و ما برای انجام آن رفتیم. بعد از آن مشغول غذا خوردن شدیم. پس از آن کاتولیکوس بر اساس عادت هر روزه با من ملاقات میکرد و ما در اتاق به گفتگو مینشستیم. به این روش بیست روز سپری شد. سپس من برای بازگشت به صومعهی سنت کاراپت اجازه خواستم. به هرحال کاتولیکوس به آن اجازه نداد؛ بیان داشت: «خداوند خودش با مشاهدهی وضعیت (سلامتیام)، شما را برای من فرستاده است. بنابراین حداقل برای امسال، من به شما اجازه نخواهم داد بروید. منتظر بمانید. در آغوش مادرمان، اچمیادزین مقدس و روشنگر، بمانید. مشاورم و شریک غمهایم باشید. مدتی است که متوجه شدهام میتوانم به شما اعتماد نمایم. دلم به این گواهی میدهد. من در این چند سال و ( در طی دورهی اقامتم) در این کلیسای اچمیادزین، اکنون میتوانم بدانم که شما دوست (ام) هستید و به من و کسانی که دیدگاه مرا دارند، وفادار هستید». من هر چه استدعا نمودم (درتغییر نظر او) تأثیر نداشت. او به من اجازه نداد یا نظرش را تغییر نداد. بلکه او چنین بیان داشت: «اگر خداوند بخواهد و کمک کند، مایل هستم که سال بعد از تارن دیدن کنم. در اینجا با من بمانید و ما با یکدیگر (به سنت کاراپت) مسافرت خواهیم کرد و بعد از اینکه شما زیارتتان را در آنجا انجام دادید؛ من شما را به قلمرو اسقفیتان خواهم فرستاد».
فهرست
یادداشت مترجم انگلیسی بر ترجمهفارسی مقدمه مترجم فارسی مقدمه مترجم انگلیسی متن کتاب توضیحات واژهنامه اصطلاحات غیر ارمنی نقشه: اماکن جغرافیایی ذکر شده درمتن فهرست منابع و مآخذ مترجم انگلیسی فهرست منابع و مآخذ مترجم فارسی فهرست اعلام
نویسنده
جورج بورنوتیان، متولد 1943، استاد تاریخ ایرانیالاصل دانشگاه لونا میباشد. او با وجودی که بر هشت زبان زندهی دنیا از جمله فارسی، ارمنی، روسی، انگلیسی و... مسلط است؛ در آثارش که تعدادشان به بیش از 28 جلد کتاب میرسد، بیشتر در مورد تاریخ ارمنیان نگاشته و تاریخ این اقلیت را در دانشگاههایی چون دانشگاه کلمبیا، تافتز، راماپو و... تدریس نموده است.
نظرات کاربران درباره کتاب تاریخ من و نادر، شاه ایران | آبراهام کرتی
دیدگاه کاربران