معرفی کتاب روباه اثر مارگارت وایلد
سگ از میان جنگل سوخته و از روی خاکسترهای داغ دوان دوان می رفت در دهان بزگ و بی آزارش پرنده ای بود. او پرنده را به لانه اش در آن سوی رودخانه برد و سعی کرد از بال سوخته اش مواظبت کند. اما زاغی نمی خواست از او کمک بگیرد. آهسته گفت: «نه، دیگر هیچ وقت نمی توانم پرواز کنم» سگ گفت: «نمی دانم» و بعد از لحظه ای سکوت حرفش را اینطور ادامه داد: «یک چشم من نابیناست با این همه زندگی زیباست.»
زاغی گفت: «یک چشم که چیزی نیست حالا اگر نمی توانستی بدوی چه می گفتی؟»
سگ جواب نداد. زاغی به زحمت خود را به سایه ی صخره ها کشاند و آن قدر همان جا ماند تا حس کرد دارد در سیاهی ذوب می شود...
(برشی از متن کتاب)
- قصه های روزی روزگاری روباهی 3
- نویسنده: مارگارت وایلد
- مترجم: رضی هیرمندی
- تصویرگر: رون بروکز
- انتشارات: علمی و فرهنگی
نظرات کاربران درباره کتاب روباه | پرنده آبی
دیدگاه کاربران