
محصولات مرتبط
کتاب باغ وحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز با ترجمه حمید سمندریان توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
این کتاب یک نمایشنامه فوق حرفهای است، که یکی از مهمترین آثار ادبی جهان نیز به حساب میآید. این نمایشنامه داستان زندگی یک خانواده را روایت میکند که با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند. پدر خانواده 16 سال قبل، شهر را ترک کرده و خانوادهاش را در میان مشکلات تنها گذاشته است. حالا خانواده متشکل از سه عضو است، که تلاش میکنند خودشان را از این مشکلات نجات دهند. مادر به همراه دختر و پسرش زندگی میکند و از حضور مرد خانهتنها یک قاب عکس روی دیوار نصیبش شده است. پسر، در دنیای خودش سیر میکند، عاشق شعر و دیدن فیلم است و در راه این بیخیالی، کار اصلیاش که کفاشی میباشد را رها کرده است. دختر، یک نقص جسمانی در پای راستش دارد و کاملا افسرده است؛ آنقدر از این نقص رنج میکشد که ترجیح میدهد تمام روزش را با مجسمههای کوچک شیشهای حیوانات، که قبلا آنها را جمعآوری کرده بگذراند و مطلقا هیچگونه ارتباطی با آدمهای محیط پیرامونش نداشته باشد. مادر که مدام در رویای موفقیتهای گذشتهاش سیر میکند و سعی میکند فقدان حضور همسرش را با خیالپردازی گذشتههای خوبش جبران کند، ناگهان به فکر میافتد و نگران آینده دختر معلولش میشود. او از پسرش میخواهد که از میان همکارانش جوانی را به خانه بیاورد تا بلکه بتواند با انجام مقدمات آشنایی، بهگونهای بساط ازدواج او و دخترش را فراهم کند. با آمدن این جوان در زندگی این خانواده، اعتماد به نفس دختر بازمیگردد و اتفاقات جالبی میافتد که پیشنهاد میکنیم برای دانستن آنها، این کتاب را مطالعه نمایید. علاوه بر این، با اقتباس از این نمایشنامه، در ایران فیلمی به نام "اینجا بدون من" با بازی فاطمه معتمدآریا، صابر ابر و نگار جواهریان ساخته شد و با اقبال بسیار خوبی نیز رو به رو شد.
برشی از متن کتاب
آماندا: (در حین غذا خوردن) نه عزیزم، با انگشت غذا رو سر چنگال نزن. اگه حتما لازمه که این کار و بکنی با یه لقمه نون بکن، تام غذا رو خوب بجو. معده حیوانات جوری ساخته شده که غذا بدون جویدن هضم بشه، اما آدم باید قبل از اینکه غذاشو قورت بده، اونو توی دهنش له کنه، از مزه غذا لذت ببره، آهسته بخور پسرم، غذایی که خوب پخته شده باشه، از طعم و مزه اون میشه فهمید. آدم باید لقمه رو مدتی توی دهنش نگه داره تا طعم اونو حس کنه، بنابراین غذاتو خوب بجو و به غدههای بزاق امکان بده که فعالیت خودشونو بکنن. (تام چنگال را روی میز پرت میکند) تام: تو از بس که به من یاد میدی چهطور غذا بخورم یه لقمه هم از گلوم پایین نمیره، خودت مجبورم میکنی که تند غذا بخورم، هر لقمهای رو که برمیدارم مثل عقاب خیره خیره نگاه میکنی. آدم اقش میگیره. مرتب از شکمبه حیوانات و غده بزاق حرف میزنی، بجو ... لهش کن ... آخه این حرفا اشتهای آدم و کور میکنه. آماندا: اوه مثل ستاره اپرای متروپولیتن پر هیجانه. هنوز کسی به تو اجازه نداده بود که از سر میز غذا بلند شی. تام: میخوام یه سیگار بیارم. آماندا: تو زیاد سیگار میکشی. لورا: من میرم دسر بیارم. (تام سیگاری روشن میکند) آماندا: نه خواهر کوچولو، امروز تو خانم هستی و من خدمتکار. لورا: مادر من دیگه بلند شدم. آماندا: خب دوباره سر جات بشین. من میخوام تو برای آقایونی که ممکنه به دیدنت بیان، تر و تازه و قشنگ بمونی. لورا: ولی من منتظر کسی نیستم. آماندا: اونا موقعی به دیدن آدم میآن که آدم ابدا انتظارشو نداره. یادم میآد وقتی هنوز بلومونتن بودم، یک روز، یکشنبه، پیش از ظهر ... (داخل آشپزخانه، صدای آماندا دور میشود.) تام: تا آخرشو میدونم. لورا: باشه بذار تعریف کنه. (مشغول جمع کردن میز میشود) تام: باز هم؟ لورا: آخه دوست داره تعریف کنه. (آماندا با ظرف دسر برمیگردد) آماندا: اینم دسر ... آره میگفتم ... وقتی هنوز در دلتای میسیسیپی بودم، یک روز یکشنبه بعدازظهر هفده تا آقای محترم دیدن مادرت اومدن. بعضی وقتا برای اون همه آدم صندلی به اندازه کافی نداشتیم. اونوقت مجبور میشدیم غلام سیاهامونو بفرستیم از کلیسای محله صندلی بیارن.
نویسنده
تنسی ویلیامز 26 مارس 1911 در آمریکا متولد شد. او یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان ادبیات معاصر آمریکا میباشد. از میان آثار این نویسنده میتوان به "اتوبوسی به نام هوس"، "گریه روی شیروانی داغ" و "پرنده شیرین جوانی" اشاره کرد. وی سرانجام در 25 فوریه 1983 درگذشت.
- نویسنده: تنسی ویلیامز
- مترجم: حمید سمندریان
- انتشارات: قطره
مشخصات
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 18
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 106
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران