کتاب پسری با 35 کیلو امید | آنا گاوالدا - 0
کتاب پسری با 35 کیلو امید | آنا گاوالدا - 1
کتاب پسری با 35 کیلو امید | آنا گاوالدا - 2

کتاب پسری با 35 کیلو امید

35 kilos d'espoir
5 / _
star offstar offstar offstar offstar off
5 / _
star offstar offstar offstar offstar off
comment
like
share
bookmark
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن
کتاب 35 کیلو امیدواری | آنا گاوالدا - 0
کتاب 35 کیلو امیدواری | آنا گاوالدا - 1

کتاب 35 کیلو امیدواری | آنا گاوالدا

5 / _
star offstar offstar offstar offstar off
5 / _
star offstar offstar offstar offstar off
comment
like
share
bookmark
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن
توضیحات محصول
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران

درباره‌ی کتاب پسری با 35 کیلو امید

کتاب "پسری با 35 کیلو امید" روایتگر داستانی خواندنی و جذاب می‌باشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

شخصیت اصلی قصه، "گرگوآر دوبس" نام دارد. او سه سال اول زندگی خود را با خوبی و خوشی پشت سر می‌گذارد. اما پس از ورود به سن سه سال و پنج ماهگی، و عضویت در مهدکودک، با دردسرهای بزرگی مواجه می‌شود. پسر قصه، در همان روزهای ابتدایی شرکت در مهدکودک، نسبت به این مکان ابراز تنفر نموده و از رفتن به آن خوداداری می‌کند. اما بر خلاف میلش و تنها به اصرار و اجبار والدین خود، در این مکان حاضر می‌گردد.

اوضاع زمانی بدتر می‌شود که او به مدرسه می‌رود. وی همچون سایر دانش‌آموزان موظف است که به تعالیم آموزگاران خود گوش فرا داده و آن‌ها را بیاموزد؛ امری محال و ناشدنی برای گرگوآر که موجب بروز خشم و عصبانیت مسئولان مدرسه و والدین این پسر می‌گردد. با گذشت زمان، وضعیت تحصیلی او آشفته‌تر و نابسامان‌تر می‌شود. به طوری که در کلاس سوم مردود می‌گردد.

در طی همه‌ی این سال‌ها، پدربزرگ "لئون"، به عنوان تنها حامی، از گرگوآر پشتیبانی می‌کند. وی مدام پسر قصه را همراه با خود به کارگاهش می‌برد؛ مکانی پر از ابزارآلات و چسب که گرگوآر به شدت آن را دوست می‌دارد. لئون و نوه‌اش، همواره در کارگاه کاردستی‌های مختلفی می‌سازند و اوقات خوبی را در کنار یکدیگر سپری می‌نمایند.

اصل ماجرا از جایی آغاز می‌گردد که لئون در کلاس ششم تحصیل می‌کند. او در نتیجه‌ی تنبلی‌ها و شیطنت‌های پی‌درپی از مدرسه اخراج گشته و مردود می‌شود. خبر مردودی مجدد گرگوآر به گوش لئون می‌رسد. اما این پیرمرد بر خلاف همیشه، دست از حمایت‌های خود برداشته و با نوه‌اش، نامهربانانه رفتار می‌نماید. موضوعی که موجب ناراحتی گرگوآر شده و مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد.

بخشی از کتاب پسری با 35 کیلو امید

بابا لئون وقتی فهمید که کلاس سوم را مردود شده‌ام، من را روی زانوهایش نشاند و برایم داستان خرگوش و لاک‌پشت را تعریف کرد. خیلی خوب یادم می‌آید چطور روی زانوهایش نشسته بودم و چه‌قدر صدایش دل‌نشین بود:

«می‌دونی پسرم، هیچ کس یه قرون هم روی یه لاک‌پشت به دردنخور شرط نمی‌بنده، چون اون خیلی کنده... با این حال، این لاک‌پشت بود که مسابقه‌رو برنده شد... می‌دونی چرا؟ چون اون یه خانم کوچولوی خوب، شجاع و باشهامت بود. تو هم گرگوآر، شجاعی... من این رو می‌دونم، من تو رو موقع کار کردن دیدم. من تو رو دیدم که ساعت‌ها و ساعت‌ها توی سرما می‌ایستی تا ته یه چوب رو سمباده بکشی یا ماکت‌هات رو رنگ بزنی... برای من، تو مثل اونی.»

با هق‌هق گفتم:

«اما اون‌ها هیچ‌وقت توی مدرسه از ما نمی‌خوان سمباده بکشیم. اون‌ها فقط از ما کارهای غیرممکن می‌خوان.»

***

وقتی فهمید سال ششم را مردود شده‌ام، رفتارش مثل دفعه‌ی قبل نبود. مثل همیشه به خانه‌شان رفتم و وقتی سلام کردم جوابم را نداد. در سکوت غذا خوردیم و بعد از قهوه، دیدم برنامه‌ای برای رفتن به انبار ندارد.

«بابا لئون؟»

«چیه؟»

«می‌ریم انبار؟»

«نه.»

«چرا نه؟»

«چون مادرت خبر بد رو به من داده...»

«...»

«من از کارهای تو سر درنمی‌آرم! از مدرسه متنفری، ولی هر کاری می‌کنی تا بیش‌تر اونجا بمونی...»

جوابی ندادم.

«با این حال اون‌قدرها هم که می‌گن پخمه نیستی!... هستی؟»

خیلی خشن حرف می‌زد.

«بله.»

«وای که چقدر این کار من رو عصبانی می‌کنه! البته خیلی آسونتره که بگی من خنگم و هیچ کاری انجام ندی! حتما سرنوشته دیگه! خیلی راحته که فکر کنیم طلسم شدیم! خب که چی؟ الان برنامه‌ت چیه؟ می‌خوای سال هفتم رو مردود بشی، بعدش هشتم و اگر کمی شانس بیاری سی‌سالگی دیپلمت رو می‌گیری!»

با گوشه‌ی کوسن ور می‌رفتم و جرات نداشتم سرم را بالا بگیرم.

«نه، واقعا از کارت سر درنمی‌آرم!» به هر حال، دیگه روی بابا لئون پیرت حساب نکن. من آدم‌هایی رو دوست دارم که افسار زندگی‌شون دست خودشونه! من تنبل‌هایی رو که دنبال ترحم هستن و بعد به خاطر بی‌نظمی اخراج می‌شن رو دوست ندارم! هیچ توجیهی نداره! اول که اخراج شدی، بعدش هم مردود...

کتاب پسری با 35 کیلو امید اثر آنا گاوالدا با ترجمه‌ی فاطمه مطیع توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

 

 

  • نویسنده: آنا گاوالدا
  • مترجم: فاطمه مطیع
  • انتشارات: پرتقال

 

 























نظرات کاربران درباره کتاب پسری با 35 کیلو امید