کتاب لکه دوم جلد پانزدهم از مجموعهی معماهای شرلوک هلمز نوشتهی سر آرتور کانن دویل و ترجمهی سید حبیب الله لزگی توسط نشر ذکر به چاپ رسیده است.
یک روز صبح زود دو تن از شخصیت های مهم سیاسی به دیدن شرلوک هلمز آمدند و او را در جریان گم شدن نامه ای بسیار سری و مهم قرار دادند. یکی از آنها لرد بلینگر، نخست وزیر انگلستان و دیگری آقای هوپ، وزیر امور خارجهی انگلستان بود. آقای هوپ عنوان کرد که در حدود شش روز پیش یک نامهی فوق العاده محرمانه را از یک دیپلمات خارجی دریافت کرده، آنرا به خانه اش برده و در جعبه ای مخصوص گذاشته؛ اما آن روز صبح وقتی از خواب بیدار شده اثری از نامه پیدا نکرده است. آقای هوپ همراه همسر و دو پیشخدمت مورد اطمینانش زندگی می کرد و به هیچ کسی هم مظنون نبود. آقای هلمز از آن دو مرد خواست تا محتوای نامه را برایش فاش کنند؛ اما آنها ابتدا از این کار امتناع کردند چرا که در صورت برملا شدن محتوای نامه، ممکن بود بین کشورهای همسایه جنگی بزرگ دربگیرد و انگلستان هم درگیر این جنگ شود. پس از اصرار هلمز، آنها او را در جریان متن نامه قرار دادند. هلمز با هوش بالای خود و اطلاعات گسترده ای که در مورد این گونه پرونده ها داشت، به سه نفر مظنون شد که احتمال می داد جزو جاسوسان کشورهای همسایه باشند. او با رفتن به خانهی آقای هوپ و بررسی صحنهی دزدی در صدد حل ماجرا برآمد اما با خبر کشته شدن یکی از مظنونین احتمالی، پرونده به مسیر دیگری افتاد و...
کتابهای شرلوک هلمز با موضوع ماجراها، معماها، پرونده ها و داستانها در سی و شش جلد مختلف برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. شرلوک هلمز یکی از مشهورترین کارآگاهان در ادبیات داستانی انگلستان است که از هوش و ذکاوت بالایی برخودار است؛ طوری که با دیدن ظاهر مردم از شخصیت درونی آن ها آگاه می شود. او با شم کارآگاهی و تیزبینی خود، به کمک دوستش دکتر واتسون پرده از راز جنایات و معماهای پیچیده ای برداشته و حقیقت را آشکار می سازد.
برشی از متن
هلمز پرسید: "در کل دنیا چه کسانی از وجود این سند اطلاع داشتند؟" آقای هوپگفت: "در داخل کشور، فقط اعصای هیئت دولت باخبر بودند. اما آن ها سوگند خورده اند که رازدار باشند. خارج از کشور هم فقط کسی که آن را نوشته بود. پاکت نامه بلند، نازک و به رنگ آبی بود. روی نامه هم مهری زده بودند که شیر قوز کرده ای را نشان می داد.” هلمز پرسید: "موضوع نامه چه بود؟" آن دو مرد نگاهی به هم انداختند و نخست وزیر گفت: "ما نمی توانیم موضوع نامه رادبه شما بگوییم. نامه فوق محرمانه است!" علمز از جایش بلند شد،تعظیمی کرد و گفت: "در این صورت پرونده را قبول نمی کنم!" نخست وزیر که از شنیدن حرف هلمز به شدت عصبانی شده بود ولی سعی می کرد خودش را کنترل کند، گفت: "ما اصلا فکر نمی کردیم شما چنین تصمیمی بگیرید. این نامه را یک دیپلمات خارجی دربارهی رشد و توسعهی فعالیت هایراستعماری کشورش نوشته است. اگر چنین نامه ای منتشر شود، ممکن است جنگ خانمان سوزی آعاز شود و کشورهای بزرگ هم به ناچار وارد جنگ شوند." هلمز لبخندی زد، اسمی روی کاغذ نوشت و آن را به نخست وزیر داد. نخست وزیر اسم را خواند و گفت: "حدس شما دربارهی نویسندهی نامه درست است!" هلمز پرسید: "چه کسانی از افشای این نامه سود می برند؟" نخست وزیر گفت: "تمام کشورهای اروپایی دو دسته شده اند و انگلستان سعی می کند بین آن ها توازن ایجاد کند." “اگر یک طرف نامه را افشا کند، انگلستان باید از طرف دیگر حمایت کند و این توازنی را که به سختی برقرار شده، به هم می زند. حالا نظر شما چیست؟" هلمز گفت: "باید برای جنگ آمادهشوید!" از شنیدن این حرف هلمز هر دو مرد شوکه شدند. هلمز ادامه داد: "اگر منطقی به هین قضیه نگاه کنید، همین نتیجه را می گیرید...
(کتاب های قاصدک) نویسنده: آرتور کانن دویل مترجم: سید حبیب الله لزگی انتشارات: ذکر
نظرات کاربران درباره کتاب لکه ی دوم (معماهای شرلوک هلمز 15)
دیدگاه کاربران