loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب در اندرون - افسانه اتحادیه

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب در اندرون اثر افسانه اتحادیه با ترجمه ی نازیلا خلخالی توسط نشر فرزان روز به چاپ رسیده است.

این رمان با الهام گرفتن از داستان زندگی شاهزاده "عزالسلطنه"، آخرین دختر ناصرالدین شاه به رشته ی تحریر درآمده است و روایت هایی پرکشش و خواندنی را از این دوره و وضع و حال اندرون قصر ناصرالدین شاه و بسیاری از اطرافیان و دوستان و آشنایان او برای مخاطب تشریح می کند؛ در واقع داستان، توسط "افسانه اتحادیه"، یکی از نوادگان این شاهزاده، و به زبان فرانسه نوشته شده است که می توان گفت، محتوای آن، ترکیبی از واقعیت و تخیلات نگارنده می باشد. بنابراین خواننده در طی رمان، با شخصیت هایی تخیلی و هم چنین واقعی مواجه می گردد؛ "تاج السلطنه" و "افتخارالسلطنه"، دو دختر ناصرالدین، از جمله شخصیت های حقیقی کتاب هستند؛ زنانی که زیبایی شان در دوره ی مربوطه، شهره ی کشور بود، "عارف قزوینی" نیز در شعر "افتخار آفاق" خویش، به وصف افتخارالسلطنه، یکی از همین زنان پرداخته است. ناصرالدین شاه، جیران، انیس الدوله، ملیجک، و بسیاری دیگر نیز، افراد واقعی رمان هستند.

در ابتدای کتاب، با یکی از دختران ناصرالدین شاه، که پادشاه همواره او را "جهان" خطاب می کند، آشنا می شویم؛ دختری که مادرش، از جمله زنان رسمی پادشاه می باشد و هیچ مهر و محبتی را نثار فرزندش نمی کند. در واقع، جهان توسط ندیمه ها و کنیزان قصر پرورش یافته و بزرگ شده است. وی به عنوان راوی به تشریح فضای حاکم بر اندرونی و قوانین رایج در آن و رابطه اش با ملیجک سخن می گوید؛ پسری حاضر جواب و خوش مشرب که برادرزاده ی شاهزاده امین اقدس است و ناصرالدین شاه صمیمانه دوستش می دارد. در ادامه، نویسنده به وصف سرنوشت پرفراز و نشیب این دختر و جزئیات زندگی او می پردازد.


برشی از متن کتاب


وداع با اندرونی ساعت چند است؟ زمان چقدر دیر می گذرد... راه می روم، می چرخم و آهسته می روم. ساعت چند است؟ آینه ها، پودرها، روغن ها؛ آنتیموان ها، سرخاب ها، شانه ها و گل سرها را به کناری گذاشتم. وسواس بیش از حد برای نگهداری آن ها به طرز غم انگیزی صبر و طاقت از من ربوده بود. نیمه عریان زیر توری نازک، آرنجم را به نرده ی مرمری اتاق تکیه دادم. زمان نمی گذشت. ساعت چند است؟ خورشید چیزی به من نمی گفت. نورش از پشت پرده بازی می کرد، و من از همان جا حالت تابش آن را می پاییدم. از گذر کند زمان، تشویش به دلم راه افتاده بود. حرکاتم حاکی از نگرانی بود. دل واپسی و ناشکیبایی دیوانه ام می کرد. ساعت شنی از ریختن شن ها سر بر می تاباند. ساعت چند است؟ چشمه ها زمزمه می کردند، کبوترها با قدم های کوتاه در میان گل های شمعدانی می رفتند و می آمدند، و بوی عود همه جا پخش بود. خواجگان و ندیمان را برای کسب اخبار تازه به دور و بر قصر فرستاده بودم. همه نفس نفس زنان برایم از برو بیاها و تهیه و تدارک ها صحبت می کردند. بی قرار شده بودم، ولی ساعت چند است؟ هوای اندرونی سلطنت آباد بیش تر از اندرونی ارک برایم سنگین می آمد. شاید چون سلطنت آباد است، چون آخرین اندرونی خواهد بود که آزادی روزهای مرا به بند می کشد. سلطنت آباد ... بنا به درخواست صریح شاه، مراسم ازدواج من در این قصر – در چند فرسخی تهران – برگزار شد. از دید شاه هیچ چیز زیباتر از دیدن روز ازدواج دختر محبوبش نبود. چشم هایم را می بندم. کاری بس مشکل است چشم هایم را می بندم، ندیمه هایم را مرخص می کنم، و دوباره چشم هایم را می بندم. هیچ مایل نیستم که درباره ی آرایشم چیزی بدانم. از شادی گونه هایم برق می زنند. از دیوارهایی که مرا می ترسانند و از این چهاردیواری هایی که مرا محبوس می کنند می گریزم. چشم هایم را می بندم و در ذهنم به یاد جمعیتی می افتم که در همین لحظه (ولی الان ساعت چند است؟) وارد باغ سلطنت آباد می شوند. برای رسیدن به قصر باید از باغ، از خیابان مشجر و طولانی با درخت های سر به فلک کشیده رد شد. هر لحظه شن ها زیر چرخ کالسکه های مجلل، درشکه ها، و زیر سم اسب ها لگدمال می شدند. یال های شانه شده ی اسب ها به آرامی در نسیم غروب تکان می خوردند. ملازمان وزیر، و صدر اعظم، و پیشخدمت شاه سر می رسیدند. یکی دوست صمیمی شوهرم بود و دیگری یکی از پسرعموهایش. چه جمعیت انبوهی! چه ازدحامی! چقدر سر و صدا و همهمه، همهمه ها با صدای چرخ کالسکه ها در هم می آمیخت و بزحمت می شد از هم تشخیص شان داد. مثل پژواکی دور، مبهم و زنگ دار یا مثل جیک جیک هزاران گنجشک بود که از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پریدند و در چشم های گردشان شکوه و عظمت پروازشان منعکس شده بود ...

فهرست


مقدمه ی مترجم اندرونی ازدواج دسیسه های دربار، دسیسه های اندرونی بازگشت به اندرونی نزد پدرم پنجره های گشوده و درهای بسته قبله ی عالم سفر به روسیه اندوه شیرین عشق گذر روزها وصلت وداع با اندرونی طعم آزادی طرح ها و ملاقات ها فراغت، خوشی ها، غم ها آسمان مه آلود قبله ی عالم در ظلمت محو می شود در راه تبعید

(زندگی در حرمسرای ناصرالدین شاه) نویسنده: افسانه اتحادیه مترجم: نازیلا خلخالی انتشارات: فرزان روز

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 5
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 366
  • انتشارات فرزان روز
  • شابک : 9789643214456


نظرات کاربران درباره کتاب در اندرون - افسانه اتحادیه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب در اندرون - افسانه اتحادیه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل