loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب درها و دیوار بزرگ چین - شاملو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب درها و دیوار بزرگ چین با ترجمه ی احمد شاملو توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است.

درها و دیوار بزرگ چین یکی از داستان های این مجموعه است که عنوان کتاب نیز می باشد. شخصیت اصلی قصه، مردی میان سال است که در ظهر یک روز بهاری از دنیا رفته، و روح او شاهد و ناظر تمامی امور و اتفاقات پس از مرگش می باشد. وی پیش از مرگ خویش، در کنار زن و فرزندانش زندگی سخت و کسالت باری را پشت سر گذاشته؛ به طوری که در طی وصیت نامه ای از خانواده اش تقاضا نموده که جنازه اش را درون تابوتی پولادین بگذارند و سپس تابوت را به قعر چاهی بفرستند و در پایان، با ریختن سنگ و کلوخ بر روی چاه مورد نظر و پر کردن تمامی درزهای آن با دوغاب، از ورود حشرات به تابوت و روییدن گیاهانی که از جنازه اش تغدیه نموده، و به این واسطه مجددا او را وارد این دنیا خواهند کرد، جلوگیری به عمل بیاورند. مرد قصه به هنگام فرا رسیدن مرگش، و پس از این که شاهد دزدیده شدن جواهری گران قیمت توسط پسر بزرگش و تلاش همسر و دیگر فرزندانش برای یافتن آن می باشد، از واکنش ها و طمع ورزی های دنیوی آن ها به خنده می افتد. وی که هم اکنون به راحتی قادر است با روح خود، در دنیا حضور یافته، همه چیز را ببیند، از وصیت خود پشیمان گشته، آرزو می کند که ای کاش، زن و فرزندانش از تحقق وصیت او خودداری نموده، او را به خاک بسپارند تا از روش هایی که پیش تر از آن ها می هراسید، یعنی به واسطه ی حشرات و رشد گیاهان اطراف مزارش، بتواند مجددا در دنیا حضور یابد.

کتاب درها و دیوار بزرگ چین مجموعه ی 14 داستان کوتاه تحت عناوین "زن پشت در مفرغی"، "مردها و بوریا"، "گمشده ی قرون"، "ریشه های حقیقتی، در چند افسانه"، "درها و دیوار بزرگ چین"، "بازگشته"، "نخستین تجربه های زیستن با مرگ"، "درها و دیوار بزرگ چین"، "بازگشته"، "نخستین تجربه های زیستن با مرگ"، "آن سال ها ..."، "قرمز و آبی"، "3 ساعت، 22 دقیقه صبح ..." و "حلوا برای زنده ها" را در برمی گیرد که همگی توسط "احمد شاملو"، شاعر و نویسنده ی توانای معاصر ایرانی به نگارش درآمده اند و روایت هایی خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می دهند؛ روایت هایی که توانایی و استعداد شاملو، در داستان سرایی را نمایان می سازد.


برشی از متن کتاب


درها و دیوار بزرگ چین برای آن که وضعش را حس کند به فکر کردن نیازی پیدا نکرد. یادش آمد پیش از مرگ وصیت کرده است که جنازه اش را در یک تابوت پولادی به قعر چاهی بیندازند و چاه را به سنگ و ساروج پر کنند. یادش آمد به پسرهایش گفته است: - من نمی خواهم دیگر به دنیا برگردم ... دلم نمی خواهد گوساله ها و بزها و آدم ها گیاهی را که از گور من می روید و من با شیره ی نباتی آن در ساقه و برگش می دوم چرا کنند. دوست ندارم کرم ها و افعی ها و عقرب ها به گور من راه ببرند و در گوش و چشم من تخم بگذارند، از گوشت من تغذیه کنند و اجزای مرا با خود به دنیا برگردانند. مرا در صندوقی پولادین به قعر چاهی بیندازید و چهار جانب صندوق را به سنگ و ساروج پر کنید.... و با یادش آمد که سرانجام در رخوت و سنگینی دم دار و عرق کرده ی ظهر یک روز بهار مرده است. او خود به تمام این اتفاقات مسخره ناظر بود، مثل این که این همه را از پس دیوار بلورینی تماشا کرده باشد: بچه هایش را دیده بود که چطور احمقانه به پر و پای و گوشت و روده و آلت تناسلی پژمرده ئی می پیچیدند که تا چند روز دیگر می باید بگندد و تجزیه شود و خراطین و عقرب و موش از آن بخورند و برای گندیدن و تجزیه شدن آماده شوند؛ و پدر پدرگویان مانع می شدند که حمال ها و مرده خورها بازمانده ی کرخ و مسخره ی او را به تابوت پولادین بگذارند. زنش را دیده بود عقب مجری جواهری می گردد که پسر بزرگ ترش ساعتی پیش ربوده بود. نوکر باوفایش را دیده بود که توی دالان کلفت همسایه را می بوسید و به اش می گفت: - یه دست لباس خوشبو در برده م. حالا واسه عروسی مون لباس نو دارم.... همه ی این زور زدن های خنده آور و این حرص ها و این شادمانی های احمقانه را از پشت چیزی مثل یک دیوار بلورین که میان او و باقی دنیا حایل شده بود تماشا کرده بود و خندیده بود ... و باز به یادش آمد که وقتی باقی بچه ها به کومک مادرشان خبر شدند که برادر بزرگه مجری جواهر را در برده همه شان درد بی پدری را فراموش کردند و به خود پرداختند، و نعش او بر زمین ماند. این ها همه را دیده بود و آن وقت، در عین حال که از بی کسی و تنهائی جنازه ی بی شعور و بی ادراک شخصیت والای خود را به خنده افتاده بود دلش به بی کسی و تنهائی آن سوخته بود. و چون خواسته بود خودش جنازه اش را به تابوت پولادین بگذارد دریافته بود که نمی تواند. دریافته بود که دستان بی وجود او دیگر به جز مشتی خاطره نیست و شخصیت مستقل و سطح اتکائی ندارد و دریافته بود که اگر پدر مرده هایش به فکر جسد بی شعور و سنگین او نباشند او به شخصه هرگز نخواهد توانست مامازی زندگی اش را در تابوت پولادین بگذارد ...    

فهرست


زن پشت در مفرغی مردها و بوریا گمشده ی قرون ریشه های حقیقتی، در چند افسانه درها و دیوار بزرگ چین بازگشته نخستین تجربه های زیستن با مرگ درها و دیوار بزرگ چین بازگشته نخستین تجربه های زیستن با مرگ آن سال ها ... قرمز و آبی 3 ساعت، 22 دقیقه صبح ... حلوا برای زنده ها

مترجم: احمد شاملو انتشارات: مروارید

مشخصات

  • نویسنده احمد شاملو
  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 10
  • سال انتشار 1397
  • تعداد صفحه 170
  • انتشارات مروارید
  • شابک : 9789646026384

درباره احمد شاملو نویسنده کتاب کتاب درها و دیوار بزرگ چین - شاملو

احمد شاملو شاعر، نویسنده‌ و پژوهشگر ادبی معاصر است که به عنوانه «پدر شعر سپید» شناخته می‌شود. از آثار شاملو می‌توان به مجموعه‌های ابراهیم در آتش، هوای تازه، کتاب مثل خون در رگ‌های من و... اشاره نمود. ....

نظرات کاربران درباره کتاب درها و دیوار بزرگ چین - شاملو


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب درها و دیوار بزرگ چین - شاملو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل