معرفی کتاب قلبم را با قلبت میزان می کنم
این اثر، تعداد زیادی کاریکلماتور را در دل خود جای داده است. کاریکلماتور جمله ای است که در پس و پشت آن معنای خاصی نهفته است. کاریکلماتور را کاریکاتور کلمات می دانند. این اثر هنری، جمله ای است که استنباط های مختلفی می توان از خواندنش کرد و گاهی یکی از آن ها شبکه ای از معنا را تشکیل می دهند. این واژه را ابتدا شاملو برای نوشته های این نویسنده به کار برد. در ظاهر، ما فقط با یک جمله طرف هستیم ولی معانی دیگری دارد که با توجه بر روی آن می توانیم به آن پی ببریم.
در این کتاب با مجموعه ای از این کاریکلماتورها رو به رو هستید که ساعت ها می تواند مهمان نگاه شما باشد و از خواندن آن ها لذت ببرید. نثر روانی که این کتاب دارد، باعث شده تا خوانندگان زیادی داشته باشد. با هر سن و سال و با هر نگاهی که باشید، این کتاب برایتان هم آموزنده است، هم سرگرم کننده. کاریکلماتور، دنیای جدیدی است، در قالب جملات کوتاه و بی تکلف و ساده و شما در این اثر، با صدها کاریکلماتور، رو به رو هستید.
نویسنده
پرویز شاپور (زاده 5 اسفند سال 1302 در قم، درگذشت 15 مرداد 1378 در تهران) نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشته های کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. او علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاه قلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نه نوشت و نه نگاشت، اما در 46 سال بعدی آثار کمحجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت. آثارش تاکنون در 12 جلد منتشر شدهاند. تحصیلات شاپور در رشته اقتصاد بود و به استخدام وزارت دارایی درآمد. در سالهای 1329 با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که یازده سال از او کوچکتر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در 29 خرداد 1331 پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ در اشعار خود به او اشاره کرده، و شاپور نیز از «کامی» به عنوان نام مستعار وی استفاده میکرده است.
رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالتهای نزدیکان در سال 1334 به جدایی کشید. شاپور فعالیت روزنامهنگاری خود را در روزنامه های محلی خوزستان از زمانی آغاز کرد که در آنجا میزیست. از سال 1337 به بعد در مجله توفیق با اسم مستعار «کامی» ، «کامیار» و «مهدخت» مطلب مینوشت. پس از آن درنشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو که در دهه 40 شمسی چاپ میشد، به فعالیت پرداخت. پس از جدایی از فروغ، شاپور هرگز ازدواج نکرد و تا آخر عمر همراه با کامیار و برادرش دکتر خسرو شاپور در یک خانه قدیمی زندگی میکرد وی در 6 تیر 1378 در بیمارستان عیوض زاده تهران بستری شد و سرانجام در ساعت 6 صبح 15 مرداد درگذشت. آرامگاه پرویز شاپور در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است.
برشی از متن کتاب
"وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی ها صلوات فرستادند. اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم. به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است. به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد. قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست. به نگاهم خوش آمدی. چرا همیشه نمیشه!! پایین آمدن درخت از گربه. قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است. زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود. جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند. فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند. هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد. باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد. فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر میکند. فریاد زندگی در سکوت گورستان تهنشین میشود. برای اینکه پشه ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون میگذارم. گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است. روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد. بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند."
کاریکلماتور: پرویز شاپور انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب قلبم را با قلبت میزان می کنم
دیدگاه کاربران