کتاب ننگ بشری اثر فیلیپ راث با ترجمه ی زهرا طراوتی در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
شخصیت اصلی رمان، آقای کولمن سیلک، مردی هفتاد و یک ساله، اجتماعی، باهوش، اهل علم و دانش، با رفتارهایی ملایم و منطقی، استاد بازنشسته ی لاتین و ادبیات یونان دانشگاه آتنا و هم چنین رئیس هیئت علمی آن می باشد که در شهر کوچک ایست اورنج شهرستان اسکس نیوجرسی، در خانواده ای یهودی، پرورش یافته و در نتیجه ی ازدواج با آیریس، زنی وفادار و دلسوز، صاحب چهار فرزند شده است. وی در دوره ی ریاست خویش، با جدیت تمام، مسئولیت ها و وظایفش را به ثمر می رساند و همین جدیت ها، موجب ایجاد کینه و دشمنی گشته در نهایت او را با مشکلات عدیده ای مواجه می سازد.
مشکلات کلمن از آنجایی نشات می گیرد که او، بی هیچ سوءقصد و منظوری، دو تن از دانشجویان کلاس خویش را که پس از پنج جلسه، حتی یک بار هم در کلاس حضور نیافته اند، با عنوان اشباح خطاب می کند؛ واژه ای که سال ها پیش، اصطلاحی توهین آمیز به سیاه پوستان محسوب می گردید. از قضا این دو دانشجو نیز، سیاه پوست بودند. همین موضوع دست مایه ی دشمنان او گشته و کولمن را به نژاد پرستی متهم می کنند. اتهامی بی پایه و اساس که موجب دل خوری و استعفای کولمن می گردد و انتشار اخبارش همسرش را به کام مرگ می کشاند! اما داستان آقای کلمن به همین جا ختم نمی شود. اصل ماجرای این مرد از جایی آغاز می گردد که دل به نظافت چی دانشگاه، زنی سی و چهار ساله می بندد... مخاطب داستان زندگی پر فراز و نشیب او را از زبان یکی از همسایه های قدیم کلمن می خواند؛ همسایه ای که در پی در خواست خود آقای سیلک، وظیفه ی نگارش داستان زندگی او را برعهده می گیرد.
برشی از متن کتاب
کولمن یکی از اندک یهودیانی بود که به استخدام هیئت علمی دانشگاه آتنا درآمده بود و شاید اولین یهودی ای که اجازه یافت واحد ادبیات کلاسیک را در نقطه ای از آمریکا تدریس کند. تنها یهودی آتنا تا چند سال، قبل از او، ای. آی. لونوف، داستان کوتاه نویس فراموش شده ای بود که من خودم یک بار، به عنوان نوآموزی که تازگی ها اثرش منتشر شده بود و مشتاقانه در پی یافتن استادی بود که از او اعتباری کسب کند، با او دیداری داشتم. کولمن، در دهه ی هشتاد و برخی سال های دهه ی نود، اولین و تنها یهودی ای بود که سمت ریاست هیئت علمی آتنا را به دست آورده بود. سپس در سال 1995، پس از بازنشستگی، دوباره به کلاس درس بازگشت. تدریسش را در دو واحد درسی تحت عنوان برنامه ی ادبیات و زبان ترکیبی شروع کرد که پیش از آن در کرسی ادبیات کلاسیک دانشگاه و زیر نظر پروفسور دلفین روکس قرار داشت. کولمن در زمان ریاستش و تحت حمایت رئیس جاه طلب جدید، توانسته بود کالج کهنه، عقب مانده و بی رونق را شبیه یک غلتک آسفالت زیر و رو کند. وی اساتید مسن هیئت علمی را که افرادی بی مصرف بودند، به بازنشستگی پیش از موعد تشویق کرد و توانست به کار کالج به عنوان مکانی برای تجمع ملاکان و زمین داران پایان دهد و با استخدام استادیارهای بلندپرواز جوان و تازه نفس، انقلابی در برنامه ی تحصیلی دانشگاه ایجاد کند. بی تردید در موعد بازنشستگی اش، اگر حاشیه ای رخ نمی داد، باید مجموعه مقالاتی به افتخارش تحریر می کردند، نهاد یا بخشی از دانشگاه را به نام کولمن سیلک نام گذاری می کردند، کرسی مطالعات ادبیات کلاسیک را به نام او می زدند، و شاید – بنا به اهمیت وی در تجدید حیات دانشگاه در قرن بیستم – ساختمان علوم انسانی دانشگاه یا حتی سالن شمالی آن را پس از مرگش به افتخار او تغییر نام می دادند. در جهان کوچک دانشگاهی خود، جایی که سال های زیادی از عمرش را در آن گذرانده بود و با کسی مجادله ای نداشت که بخواهد ترس و انزجاری از خود به جا بگذارد، می توانست تا ابد مورد تمجید و تحسین قرار گیرد. اما تقریبا اواسط ترم دوم تحصیلی بود که کولمن، به عنوان استادی تمام وقت، آن کلمه ی اتهام برانگیز را به زبان آورد و خود، داوطلبانه، رشته ی ارتباطی اش را با دانشگاه قطع کرد. این کلمه که باعث متهم کردن اش شده بود، میلیون ها بار توسط اساتید آتنا با صدایی بلند در کلاس های تدریس شان به زبان آمده بود، اما همین واژه از زبان او – این طور که کولمن از اوضاع دست گیرش شده بود – بی درنگ منجر به مرگ همسرش شد. کلاس، متشکل از چهارده دانشجو بود. کولمن در طی چندین جلسه ی آغازین کلاس، حضور و غیاب کرده بود تا اسم دانشجویانش را یاد بگیرد. از آغاز کلاس، پنج هفته ای می گذشت، اما از میان لیست اسامی، دو دانشجو بودند که هنوز پاسخی از آن ها برای حضور در کلاس نشنیده بود. سرانجام در هفته ی ششم پرسید: ...
نویسنده: فیلیپ راث مترجم: زهرا طراوتی انتشارات: نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب ننگ بشری - فیلیپ راث
دیدگاه کاربران