loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب رکسانه و اسکندر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب رکسانه و اسکندر اثر جو آن کریسپی

"اسکندر مقدونی"، یکی از شناخته شده ترین و مشهورترین چهره های تاریخی می باشد که تاکنون، مطالب و کتاب های متعددی در باب چگونگی شخصیت او، سرنوشت و اعمالش به رشته ی تحریر درآمده است.

این رمان نیز به شرح زندگی این مرد می پردازد اما با روایتی بسیار متفاوت از آن چه تاکنون خوانده اید و از دیدگاه یک زن؛ زنی بسیار زیبا و دل فریب به نام "رکسانه"، که دختر "فرمانروای سغد"، سرزمینی حوالی سمرقند کنونی، و اولین همسر اسکندر مقدونی می باشد.

بنا بر اظهارات مترجم، این رمان بر پایه ی مجموعه ای از یادداشت های رکسانه، به نگارش درآمده؛ یادداشت هایی حقیقی و تاریخی در توصیف شخصیت واقعی اسکندر، که رکسانه، آن را به دور از اغراق و زیاده گویی، خطاب به فرزندش تدوین نموده است.

فرزندی که هم نام پدرش بوده و به صلاح دید مادر، و جهت حفظ جانش، توسط شبانان تربیت و پرورش می یابد. داستان از جایی آغاز می گردد که رکسانه سال هاست، همسرش را از دست داده و زنی بیوه و سی و دو ساله می باشد.

وی و فرزندش توسط شخصی به نام "آنتی پاتروس" از "بابل" ربوده و به "آمفی پولیس" آورده شده و همواره تحت نظارت "کاساندروس"، مردی سلطه جو، زندگی می کنند. مردی ریاکار که قصد دارد اسکندر کوچک را قبل از رسیدن به سن قانونی و مناسب برای نشستن بر تخت و تاج پدری اش، به قتل برساند.

بنابراین رکسانه با نوشتن نامه ای خطاب به برادر خود، "هیستانس"، از او طلب یاری کرده و داستانی پرکشش را تشریح می کند.

 

برشی از متن کتاب رکسانه و اسکندر اثر جو آن کریسپی


آمفی پولیس هیستانس، برادر محبوب من کاساندروس به سمت ژنرال اروپا منصوب شده است. برای تفهیم معنای این انتصاب به من به توضیح بیش تری نیاز نیست. چنانچه کاساندروس این امید را در سر بپروراند که مستقلا حکومت کند باید پسر مرا قبل از سیزدهمین سال تولدش یعنی قبل از پایان این تابستان به قتل برساند. المپیاس را که قبلا به قتل رسانده است. اکنون فقط باید ترتیبی بدهد که من و پسرم نیز بمیریم. پس از آن تبار اسکندر از بین رفته است. از تو تقاضای کمک دارم. هر احساس رنجش و ناراحتی که ممکن است هنوز از من داشته باشی نادیده بگیر. غیر از تو کسی نیست که بتوانم به او روی آورم. برای رهایی پسرم نقشه ای دارم و دلیل نگارش این نامه برای تو نیز همین است. کاساندروس تابستان ها به راه می افتد تا از نیروهای خود در پلا بازدید کند. پیش بینی و احتیاط های لازم را به عمل آورده ام تا به مجردی که او دور شد، اوریدیکه مستخدمه مخصوص من پسرم را به اپایروس بیاورد. نظر مقدونی ها نسبت به کاساندروس یکسان نیست. تعدادی از آن ها برای مخفی کردن پسرم تا رسیدن به سنی که بتواند بر تخت سلطنت که شایستگی آن را دارد جلوس نماید آمادگی کامل دارند. ترتیباتی داده ام که او تا مرگ کاساندروس نزد خانواده ای از شبانان اسکان داده شود. بیش از این نمی توانم چیزی بنویسم زیرا بیم دارم که این نامه به دست غیر بیفتد. قاصدی تو را خواهد یافت و جزئیات را به اطلاعت خواهد رساند. نه سال از زمانی که آنتی پاتروس ما را از بابل ربود و به آمفی پولیس آورد می گذرد. کاساندروس امتیازات سلطنتی را در مورد ما مرعی نمی دارد. با ما چون زندانی رفتار می شود و اجازه نداریم جایگاه خود را که در یک ضلع دورافتاده قصر قرار دارد ترک کنیم. در مناسبت های رسمی که حضور ما لازم باشد تقریبا همانند کاسه مقدسی که کاهن به هنگام تقدیم اکسیر قربانی حمل می کند یا چون پاهای چوبینی که هنرپیشه با آن قدم به صحنه می گذارد به دنبال ما می آیند. همسر و فرزند اسکندر به سطح عروسک خیمه شب بازی فرماندهان مضحک نزول کرده اند. وقتی اسکندر مرد من تازه نوزده سال داشتم. ماه گذشته سی و دومین سالگرد تولدم را جشن گرفتم. در تاریخ نگاری، سن من ذکر نخواهد شد. مورخان یونانی یاد و خاطره مرا محو خواهند کرد و تصمیم اسکندر به ازدواج با مرا حرکت ماهرانه دیگری برای اتحاد یونانی ها و مقدونی ها خواهند دانست: «با شاهزاده خانمی وحشی ازدواج کرده که اسیر زیبایی اش شده است.» پسرم پدر خود را تنها به صورت رخساره ای که در سنگ حجاری شده با حالتی یکنواخت می شناسد و در بین هزاران چهره تنها این صورت در خاطره اش می ماند؛ سری که اندکی خم شده و نگاهی که چون نگاه خدایان ذوب کننده است. می دانم که به مجردی که کاساندروس از پلا باز گردد و متوجه ناپدید شدن او بشود ـ که با افسانه های دروغینی که مقدونی ها و یونانی ها در افواه شایع کرده اند رشد خواهد کرد ـ زندگی من از دست رفته است. پسرم از فتوحات پدر خود خواهد شنید، از تکبر و غرورش و از اسراف کاری هایش و تصور خواهد کرد که این تنها میراث پدرش است و هرگز نخواهد دانست که اسکندر در آخر عمر متوجه شد که فتوحات او با همه گستردگی اش ارزشی بیش تر از باریکه ای شنی در یک صحرا را ندارد. برایش تعریف خواهند کرد که ارتش اسکندر علیه او شورید و بر او پیروز شد و او ...

نویسنده: جو آن کریسپی  مترجم: عبدالحمید فریدی عراقی  انتشارات: ققنوس 

 



درباره جو آن کریسپی نویسنده کتاب کتاب رکسانه و اسکندر


نظرات کاربران درباره کتاب رکسانه و اسکندر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب رکسانه و اسکندر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل