دربارهی کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای فروردین)
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژهای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ نهفتهای است که مردم امروز را به ریشههای فرهنگی گذشته پیوند میزند. مثلها بسیار ارزشمندند، زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند. کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای فروردین) دربرگیرندهی 31 مثل است و چگونگی به وجود آمدن هر یک از آنها به صورت داستانی کوتاه و بسیار شیرین بیان شده؛ در واقع برای هر شب از فروردینماه یک مثل بازگو شده است.
به عنوان مثال در داستان ضربالمثل "هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید" می خوانیم که؛ یک روز آدم فهمیده و دنیا دیده ای با پسرش قصد سفر دور و درازی را کردند؛ و چون وسیله ای نداشتند پیاده سفرشان را آغاز کردند. هنوز مسافت زیادی نرفته بودند که یک نعل اسب روی زمین دیدند. مرد به پسرش گفت نعل را بردار شاید به دردمان بخورد؛ اما پسر گفت ما که اسب نداریم این نعل به چه کارمان می آید و آن را بر نداشت . پدر خم شد و آن را از روی زمین برداشت و چیزی هم به پسر نگفت. در مسیر به روستایی آباد رسیدند زمانی که پسر مشغول استراحت بود پیرمرد نعل را به نعلبند فروخت و با پولش مقداری گیلاس خرید و آن را در کوله بارش گذاشت.
بعد از کمی استراحت آن ها به راهشان ادامه دادند در طول مسیر به علت گرمای زیاد هر چه آب همراه داشتند تمام شد و هر چه گشتند آبی پیدا نکردند . تا اینکه پسر از تشنگی دیگر قادر به حرکت نبود. به همین خاطر پدر دانه ای گیلاس از کوله بارش در آورد و روی زمین انداخت پسر از دیدن آن خوشحال شد، خم شد و آن را برداشت و خورد. آب گیلاس و طعم شیرینش دهانش را کمی تر کرد و آن ها به راهشان ادامه دادند در طول مسیر پدر چند باری گیلاس روی زمین انداخت و پسر آن را برداشت و خورد و از پدر پرسید که این گیلاس ها را از کجا آورده است.
پیرمرد پاسخ این سوال را به زمانی که به مقصد رسیدند موکول کرد. پس از پایان راه پسر دوباره ماجرای گیلاس را جویا شد. پیرمرد گفت من این گیلاس ها را از فروش همان نعل اسبی که تو یک بار برای برداشتنش خم نشدی تهیه کردم در حالی که برای برداشتن گیلاس ها 7 بار خم شدی. حالا حتما فهمیده ای که هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید. این مثل زمانی که کسی به چیز کم ارزشی بر می خورد که ممکن است روزی به دردش بخورد استفاده می شود.
مجموعه ی هر شب یک قصه دربرگیرنده ی چهار جلد کتاب می باشد و هر کتاب مختص یکی از فصل های سال است. داستان های کوتاه روایت شده در این مجموعه نه تنها سرگرم کنندهاند بلکه همگی پندآموز نیز هستند. هر چند که داستان ها برای کودکان و نوجوانان روایت شده اما به قدری جالب و شنیدنیاند که خواندن آن ها برای همه ی گروه های سنی جذاب و دلنشین است.
کتاب قصههای فروردین از مجموعهی مثلها و قصههایشان، به قلم مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای فروردین)
دم گربه نیم ذرع است
درخت گردکان با این بزرگی درخت خربزه الله اکبر
هر چیز که خوار آیدیک روز به کار آید
آهسته که آسمان نداند
یک روز من یک روز استاد
دروغ از دروازه تو نمی آید
آنچه تو از رو می خوانی من از برم
گشت صد و سی دره، ندیدم آدم دو سره
ما با دم کنده رفتیم اما شما هم ده آباد کن نیستید
اگر تو کلاغی من بچه کلاغم
اگر پیش همه شرمنده ام پیش دزد رو سفیدم
بابات هم همین زبان درازی ها را داشت که مجبور شدم بخورمش
با شیطان ارزن کاشته
شتر را خواستن نعل کنند قورباغه هم پایش را بلند کرد
از کیسه ی خلیفه می بخشد
فوت کوزه گری
خود کرده را تدبیر نیست
نوبت تو شد بجنبان ریش را
بشنو و باور نکن
یک کلاغ چهل کلاغ
هم چوب را خورد، هم پیاز را، هم پول داد
من زینب زیادی ام
آدم گرسنه سنگ را هم می خورد
روغن ریخته را نذر امامزاده کرده
نیش عقرب نه از ره کین است
رمال اگر غیب می دانست گنج پیدا می کرد
فردا من این ده را زیرو رو می کنم
از آن هاست که نان را پشت در می مالند
بلبل زردآلو خورده بهتر از این نمی خواند
نرود میخ آهنی در سنگ
شده ملا نصرالدین، الاغی را که سوارش شده حساب نمی کند
حرف اول و آخر
- هر شب یک قصه
- نویسنده: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: رودابه خائف
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب مثلها و قصههایشان (قصههای فروردین)
دیدگاه کاربران