دربارهی کتاب مردان بدون زنان اثر ارنست همینگوی
کتاب مردان بدون زنان چهارده داستان کوتاه است که ده داستان آن قبل از چاپ کتاب، در مجلات مختلف منتشر شده بود. اصلیترین خصیصه داستان کوتاههای ارنست همینگوی را میتوان، سادگی الفاظ، کوتاهی عبارات و استفاده از الفاظ عامیانه و محاوره دانست. داستانهای کتاب مردان بدون زنان شبیه به واقعیت، یا دست کم الهام گرفته از زندگیهای روزمره هستند.
قهرمانان همینگوی در داستان، به مبارزه در برابر تقدیر می پردازند. او در این کتاب به مسائلی مثل روابط نگران کننده میان زن و مرد، به تصویر کشیدن بعضی زوایای جنگ از جمله تلفات آنها و اوضاع اجتماعی آمریکا و آدم کشی ها، می پردازد. "مردان بدون زنان" را می توان بازتابی از زندگی شخصی یا شرایط پیرامون همینگوی معرفی کرد. چیزی که در درجه اول توجه مخاطب را جلب می کند، نام کتاب است. همینگوی در زندگی شخصی اش رویکردی ضد زن داشته و با وجود ازدواج های متعددی_ که به شکست منجر شد_که داشته، هم نشینی با مردان را ترجیح میداد.
او طبق همین دیدگاه دست به نگارش کتاب زده است. محوریت زن در داستان این مجموعه بسیار کم است و این مردان هستند که به نقش آفرینی اصلی می پردازند. در واقع، در داستان های" مردان بدون زنان"، زن در حاشیه قرار دارد و زمانی حضور او پر رنگ میشود که به دستور مرد و برای جلب رضایت او باشد. از معروف ترین داستان های کوتاه این کتاب، آدم کش ها است. ماجرا در یک آشپزخانه اتفاق می افتد. در حقیقت همینگوی، آشپزخانه را نمادی از جامعه آمریکایی در نظر گرفته که جنایتی در آن در شرف وقوع است. شخصیت های مهم داستان، اندرسون و نیک آدامز نام دارند.
ماجرا از جایی شروع می شود که دو مرد که هیچ شناختی از اندرسون ندارند، قصد دارند او را به قتل برسانند. اندرسون کشتی گیر سنگین وزنی است که هر شب راس ساعت شش وارد آشپزخانه می شود. اما آن شب در آشپرخانه خبری از او نیست. نیک آدامز مامور می شود تا پی اندرسون رفته و او را از سوء نیت آن دو مرد مطلع سازد.
بخشی از کتاب مردان بدون زنان؛ ترجمهی اسدالله امرایی
"مانوئل گارسیا از پلههای دفتر دون میگوئل ریتانا بالا رفت. چمدانش را گذاشت زمین و در زد. جوابی نیامد. مانوئل حس کرد کسی توی اتاق است. این احساس از پشت در به او دست داد. صدا زد: «ریتانا». و گوش ایستاد. جوابی نیامد. مانوئل زیرلب گفت: «میدانم که توی اتاق است». در را محکم کوبید و گفت: «ریتانا»کسی از توی دفتر جواب داد: «کی هستی؟» مانوئل گفت: «منم! مانولو.» صدا پرسید: «چه میخواهی؟» میخواهم کار کنم.
کلیدی توی قفل چرخید. در، یکمرتبه باز شد. مانوئل چمدان به دست رفت تو. مردی ریزهاندام پشت میزی ته اتاق نشسته بود. بالای سرش کلهی گاوی را پر کرده بودند. کار تاکسی درمیستهای مادرید بود. دورتادور اتاق عکسهای قابشده و تابلوهای میدان گاوبازی به چشم میخورد. مرد ریزهاندام مانوئل را تماشا میکرد. گفت:« گمان می کردم تو را کشته اند.»"
کتاب مردان بدون زنان اثر ارنست همینگوی با ترجمهی اسدالله امرایی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
نویسنده
دربارهی ارنست همینگوی
ارنست میلر همینگوی، نویسنده آمریکایی است که در طول زندگی ادبی خود، برنده جایزه نوبل و پلیترز شد. در سال 1899 در شیکاگو چشم به جهان گشود. به گفته خودش از همان کودکی هیچ توافق نظری با والدینش نداشت و این موضوع همیشه او را آزار می داد. از دوران مدرسه شروع به نوشتن کرد تا این که بعد از دوره دبیرستان به عنوان گزارشگر استخدام شد.
بعد از مدتی علی رقم علاقه اش به خدمت به ارتش، در صلیب سرخ مشغول به کار شد. اما به علت اصابت ترکش، مدتی را در بیماری به سر برد. در ابتدا معتقد بود از طریق نوشتن نمی تواند امرار معاش کند، اما با چاپ کتاب زندگی نامه نویسندگان آمریکایی، تا حدی اوضاع مالی اش بهبود یافت. شهرت ادبی او به واسطه انتشار کتاب پیر مرد و دریا بود.
در دهه ی چهارم میلادی متهم به همکاری با سرویس اطلاعاتی شوروی شد. بدین ترتیب بسیاری از مقامات به جاسوسی در زندگی او پرداختند. گفته شده است به دلیل فشارهای روانی حاصل از این جریانات، در سال 1961 دست به خود کشی زد. از مطرح ترین آثار او می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: 1. در زمان ما. 2. برنده هیچ نمی برد. 3. وداع با اسلحه. 4. زنگ ها برای که به صدا در می آیند. 5. پاریس جشن بیکران و ... .
فهرست
فهرست کتاب مردان بدون زنان؛ نشر افق
کله شق
درکشوری دیگر
تپه هایی مثل فیل سفید
آدم کش هه
وطن به تو چه می گوید.
مسابقه پنجاه هزار دلاری
بازجویی ساده
ده نفر سرخ پوست
قناری سوغاتی
حکایتی از آلپ
مسابقه ی سرعت
امروز آدینه است
قصه ای پیش پا افتاده
حالا دراز می کشم
- نویسنده: ارنست همینگوی
- مترجم: اسدالله امرایی
- انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب مردان بدون زنان | ارنست همینگوی
دیدگاه کاربران