کتاب از نشانه های تصویری تا متن به قلم بابک احمدی در نشر مرکز به چاپ رسیده است.
مباحث این کتاب در دو راستا تکامل یافتهاند: " بنیان نگرهای درباره رمزگان دیداری" و " بنیان نگرهای درباره تولید نشانههای تصویری، یا نشانهشناسی ارتباط تصویری". هدف این کتاب در واقع شناخت دلالت نشانههای دیداری و نشانهشناسی ارتباط دیداری است. هر تصویر از نشانههایی شکل گرفته است که برای پی بردن به معنای این نشانهها باید دلالت دستهای از نشانهها را بپذیریم. یکی از مهمترین پیشنهادهای نظری و روش شناسیک کتاب این است که بررسی نشانههای تصویری از قلمرو و نشانهشناسی فراتر میرود و در گستره مباحث هرمنوتیک مدرن جای میگیرد که در طول چند سال گذشته هم در مرکز بحث پژوهشگران غربی قرار داشت.
زمینههای جستارهای این کتاب چندان گسترده نیست، یعنی کتاب افق نشانههای دیداری به معنای کلی آن را در برنمیگیرد؛ بلکه مبحث محدود به ثبت نشانههای دیداری در نظامهای خاص، نشانهشناسیک شده است. زمینه بررسی این کتاب در شرح دستاوردهای نشانهشناسی تصویری نیز محدود به سه هنر نقاشی، عکاسی و سینما است. درک نسبت نشانههای تصویری با نشانههایی که به نظامهای متفاوت وابستهاند خود نکتهای جذاب و مهم است. این کتاب شرح آغازین امکانهای نظری راهیابی به نظریهای کلی درباره نشانهشناسی ارتباط دیداری است.
فهرست
1: نشانه و تصویر 2: نشانه و زبان 3: نشانه های تصویری 4: زبان و تصویر 5: متن و تصویر 6: روایت و تصویر
برشی از متن کتاب
هر نشانه دیداری نیاز به شیوه خاص از نگریستن را همراه خود دارد. نگاه کردن به چیزی ایجاد نسبت با آن چیز است.ما هرگز به یک چیز نگاه نمیکنیم، بلکه به نسبت میان چیزها و خویشتن مینگریم. ادارک حسی و شناخت این نسبت روشنگر شیوه خاص نگریستن ماست، که خود به دانستههای پیشین ما وابسته است. نشانههای دیداری را به یاری آنچه میدانیم و آنچه بدان باور داریم میبینیم. به این اعتبار دیدن تا همان حد که پدیدهای است زیستشناسیک، پدیداری فرهنگی نیز هست. درآزمایشی مشهور در آغاز دهه 1920 ویلیام هودسن به افراد چند قبیله در آفریقای مرکزی عکسها و تصاویری نشان داد. تقریبا تمام افراد نتوانستند با دیدن این تصاویر دو ساحتی، ساحت سوم یا ژرفای تصویر را تشخیص دهند، یا در ذهن خود بیافرینند. تنها افراد معدودی قادر به این کار شدند، اما اکثریت ناتوانان چندان قاطع بود که هودسن را به نتیجه رساند: کشف ژرفای تصویر نکتهای مرتبط به ادراک حسی آدمی نیست، بلکه مسالهای است فرهنگی و آموزشی. این نتیجهگیری با توجه به تاریخ نقاشی بیشتر قطعی و محکم میشود: ژرفای تصویر به گونهای خاص در آغاز رنسانس اهمیت یافت. از این مثالها نتیجهای مهم به دست میآید: حتی سادهترین تصاویر نیز در فرهنگهای گوناگون به شیوههایی متفاوت مورد تاویل و تفسیر قرار میگیرند. خواندن تصویر پدیداری اندیشگرانه است. چشم آنچه را میخواهد ببیند برمیگزیند. تصویر پیش از آنکه به شیوهای فیزیکی خوانده شود، بهگونهای ذهنی یا اندیشگون دانسته میشود. فیلم را نیز به این معنا میخوانیم. هدف نشانهشناسی تصویری کشف قاعدههای این خواندن است. تصویر میتواند از دیدگاه ساختاری به دو شکل متفاوت وجود داشته باشد: 1- تصویری که فقط از یک واحد تشکیل شده است، همچون چراغ قرمز در کدهای رانندگی، که دیدن آن به معنای ضرورت توقف است. 2- تصویری که مجموعهای است از واحدهای نشانهای، همچون پردهای نقاشی. اریک بویی سانس نظریه پرداز آیین نشانهشناسی کارکردی، میان واحد نشانهای و مجموعهای از نشانهها که این واحد عنصری از آن است تفاوت گذاشته است. او تاکید کرده است که هیچ یک از واحدهای نشانهای در این مجموعه معنایی مستقل از مجموعه نخواهند داشت.
(به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری) نویسنده: بابک احمدی انتشارات: مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب از نشانه های تصویری تا متن
دیدگاه کاربران