معرفی کتاب دو قند عسل (قند عسل 4)
خانواده ی هچر بعد از یک سال دوری از شهر نیویورک، دوباره به خانه شان بازگشته اند و پیتر در آستانه ی شروع سال تحصیلی خبردار می شود که صمیمی ترین دوستش، جیمی که در یکی از واحدهای ساختمان آن ها زندگی می کرد، مهاجرت کرده و به شهری دور رفته اند. پیتر از این موضوع بسیار ناراحت است و اصلا حوصله ی هیچ کس و هیچ کاری را ندارد. در عوض خانواده ای که به جای جیمی و پدرش آمده اند، دختری هم سن و سال قند عسل دارند که انفاقا از لحاظ خصوصیات اخلاقی بسیار شبیه قند عسل است.
با این که چند روزی از اقامت خانواده ی جدید نگذشته اما قند عسل حسابی با ملیسا دوست شده و همراه هم کلی خرابکاری به بار می آورند. از طرفی قند عسل به شدت به پس انداز و موضوع پول حساس شده و فکر می کند که همه چیز را می توان با پول خرید. او حتی از مادر ملیسا و بقیه همسایه ها درباره ی درآمد شان سوال می پرسد و این کارش باعث خجالت و شرمندگی پیتر می شود. قند عسل به کمک دوست جدیدش روی کاغذ نقاشی کرده و پول های قلابی بسیاری درست کرده اند او خیال دارد با پول هایش شهر نیویورک را بخرد! ...
"پیتر وارن هچر" پسر نه ساله ای است که همراه پدر، مادر و برادر کوچکش "فارلی" زندگی می کنند. فارلی تنها سه سال دارد و پسر بچه ای شیطون، خرابکار و لجباز است. با وجود تمام این ها والدین پیتر و همه ی اطرافیان، فارلی را از بدو تولد قند عسل صدا کرده اند. خانواده ی هچر ساکن نیویورک هستند اما به دلیل کار پدرشان مجبور می شوند برای مدتی به شهری دیگر بروند. در مجموعه ی چهار جلدی قند عسل با عناوین نخودی و قند عسل، سوپر قند عسل، خل بازی های قند عسل و دو قند عسل، پیتر کارها و رفتارهای برادرش و ماجراهایی که او پیش می آورد با بیانی طنزآمیز برای کودکان و نوجوانان روایت می کند.
برشی از متن کتاب دو قند عسل (قند عسل 4)
فکر مامان بزرگ بود که قند عسل را به دفتر دولتی چاپ و حک اسکناس و سکه تو شهر واشنگتن دی. سی ببریم: «بگذارید اون چیز سبزها رو تا داغ داغ از زیر چاپ بیرون می آن ببینه.» این ها را به بابا می گفت، وقتی داشتند با هم ظرف های شام را جمع می کردند. قند عسل پرسید: «اون چیز سبزها دیگه چیه؟» فکر می کردند تا آن وقت شب رفته تو تختش و راحت و آسوده لالا کرده، اما من دیدمش که خزید، رفت زیر میزآشپزخانه و به حرف هایی که آن ها با هم می زدند گوش کرد.
مامان گوگوری را خواباند و به آشپزخانه برگشت. گفت: «قند عسل زیر میزآشپزخانه چه کار می کنی؟ الان باید تو تختت باشی.» ـ تا نفهمم اون چیز سبزها چیه نمی تونم برم تو تختم. مامان پرسید: «کدوم چیز سبزها؟» قند عسل گفت: «نمی دونم. من هم سعی می کنم همین رو بفهمم.» مامان بزرگ توضیح داد: «منظورم از چیز سبزها همون پوله و رنگ اسکناس دلاره» قند عسل گفت: «آهان پول. من عاشق پولم!»
گفتم: «می دونیم.» با خنده از مامان بزرگ پرسید: «می خواید پول بپزید؟» مامان بزرگ خندید و سرش را تکان داد: «نمی شه اون ها رو پخت، دولت چاپ شون می کنه.» قند عسل گفت: «من هم چاپ می کنم. از اول تا آخر الفبارو بلدم چاپ کنم.» گفتم: «می دونیم.» مامان گفت: «قند عسل، همین الان از زیر میز بیا بیرون وگرنه وقت خواندن داستان می گذره.» ـ می خوام امشب مامان بزرگ برام کتاب بخونه.
مامان بزرگ گفت: «باعث افتخار منه.» ـ می شه داستانی از اون چیز سبزها برام بخونید؟ مامان بزرگ گفت: «فکر نکنم کتابی درباره ی اون چیز سبزها داشته باشی. اما شاید بتوانم داستانی برات بگم درباره ی پسر کوچولویی که تا حدی پول دوست داشت ...» قند عسل پرسید: «چه حدی؟ این قدر که قورتش داد؟» مامان بزرگ گفت: «نه. تا نری تو تختت، نمی فهمی. برو تا من هم بیام برات داستان تعریف کنم.» مامان بزرگ از طرز فشار دادن لبش به هم معلوم بود فکر میک ند چطوری از دردسری که توش افتاده بیرون بیاید. صبح روز بعد، مامان بزرگ خبر داد که قند عسل کاملا مجذوب داستانش شده بود، داستانش درباره ی پسری بود که به واشنگتن رفته تا یاد بگیرد پول چطوری درست می شود.
مامان و بابا این خبر را به فال نیک گرفتند. مامان گفت: «یک سفر مسلما ضرری نداره.» بعد از مامان بزرگ پرسید: «یادتون می آد من رو هم برای بازدید برده بودید؟» مامان بزرگ گفت: «بله یادمه.» بابا هم موافق بود: «حتی شاید به درک و فهم قند عسل هم کمک کنه. فکر خیلی خوبیه مامان مورییل.» چشم های مامان بزرگ از خوشحالی برق زد.
مامان گفت: «خیلی ساله نرفتیم واشنگتن.» گفتم: «من که تا حالا اصلا اونجا نرفتم. جیمی فارگو می گه موزه ی هوا فضاش هم خیلی باحاله. می شه اونجا هم یک سر بریم؟» بابا گفت: «فکر خوبیه.» مامان بزرگ هم داوطلب شد خانه بماند و از گوگوری، لاکی و عمو پردار مواظبت کند.
(کتاب های فندق) نویسنده: جودی بلوم مترجم: پرناز نیری انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب دو قند عسل
دیدگاه کاربران