loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی اثر متیو سالیوان

نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی رمانی رازآلود و پرکشش می باشد که به بازسازی و پرده برداری از راز یک خودکشی می پردازد. شخصیت اصلی داستان، "لیدیا"، زنی آرام و منزوی است که علاقه ی بسیار شدیدی به کتاب و کتاب خوانی دارد؛ از همین روی مسئولیت اداره ی کتاب فروشی ای بزرگ و سه طبقه را برعهده گرفته و مشتاقانه به انجام فعالیت در آن می پردازد. "جوئی مولینا" نیز، زنی مرموز است که همواره یکی از مشتریان دائمی و همیشگی کتاب فروشی مذکور بوده و بیش تر اوقات خود را صرف مطالعه و جست و جو در میان کتاب های این مکان می کند. اصل ماجرا در یکی از روزهای کاری فروشگاه و در نیمه ی شب به وقوع می پیوندد؛ در این هنگام، لیدیا و "ارنست"، یکی از همکارانش، در حال بستن حساب ها و راه انداختن آخرین مشتری های کتاب فروشی هستند که "لیدیا" صدایی مشکوک را از طبقه ی بالا می شنود اما در ابتدا توجهی به آن نکرده و تصور می کند که پرنده ای از پنجره وارد شده و کتابی را بر زمین انداخته ولی مجددا صدای دیگری به گوش رسیده و او را نگران می کند. هنگامی که موضوع را با "ارنست" در جریان می گذارد، متوجه می شود که "جوئی" مدتی پیش به طبقه ی بالا رفته و هنوز پایین نیامده. بنابراین تصمیم می گیرد، نزد او برود. اما به محض رسیدن به طبقه ی سوم، با جسم بی جان و به دارآویخته ی جوئی و عکسی از دوران ده سالگی خودش، که از جیب جنازه بیرون زده بود، مواجه می گردد. دیدن این صحنه "لیدیا" را در شوکی بزرگ فرو برده و وی را با ماجراهایی خواندنی رو به رو می سازد.

 

برشی از متن کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی اثر متیو سالیوان


لیدیا از دور صدای تپ تپ بال های کاغذی اولین کتابی را که از روی قفسه ها افتاد شنید. سرش را یک وری از روی صندوق بلند کرد. فکر کرد دوباره گنجشکی از پنجره باز آمده تو، در طبقات دل باز بالا چرخ می زند تا راه دررویی پیدا کند. چند ثانیه بعد، کتاب دیگری افتاد. شب از نیمه گذشته بود و کتاب فروشی را داشتند می بستند. آخرین مشتری ها حساب می کردند و می رفتند. لیدیا پای صندوق تنها بود و مشغول اسکن کردن بارکدهای یک دسته کتاب جلد نرم آموزش بچه داری که دختر نوجوانی می خواست بخرد. دخترک آبله رو بود و لب هایش پوسته پوسته شده بودند. پول نقد داد و لیدیا لبخند زد و چیزی نگفت. نپرسید آن دیر وقت شب جمعه یک دختر تنها در کتاب فروشی چه می کند. حتی نپرسید چقدر تا زایمانش مانده. دختر بقیه ی پولش را گرفت. لحظه ای به چشمان لیدیا نگاه کرد و بدون این که از لاکتابی ها چند تایی بردارد از فروشگاه بیرون زد. یک کتاب دیگر هم افتاد. حتما کسی بالا بود. ارنست، یک همکار لیدیا، که موهایش کم کم داشت می ریخت و مثل عروسک های خیمه شب بازی راه می رفت، ولی همیشه غمگین به نظر می رسید، کنار در جلو ایستاده بود و آخرین مشتری ها را به داخل «لوئر داون تاون» هدایت می کرد. لیدیا از آن سر فروشگاه گفت: «صدا را شنیدی؟» ولی صدای خودش زیادی آهسته بود و ارنست هم حواسش به او نبود. لیدیا نگاهش کرد که دری را که تازه قفل کرده بود دوباره باز کرد تا زوج شب زنده داری که انگار مست هم بودند بیایند تو. ارنست برای لیدیا شانه ای بالا انداخت و گفت «دست شویی دارند.» بیرون، چند بوک فراگ ژولیده در پیاده رو سنگ فرش پرسه می زدند. زیپ کوله پشتی و کیسه خواب های شان را باز و بسته می کردند، یا از قمقمه های آبی که از دست شویی پر کرده بودند آب می خوردند. یکی شان کتاب جنایی کاهی ای توی جیب پشت شلوارش چپانده بود. یکی دیگرشان مدادی را با نخ به کمر شلوارش آویزان کرده بود. با هم ایستاده بودند ولی با هم حرف نمی زدند. کم کم تک تک به طرف مرکز شهر راه افتادند تا در زیرزمین نموری در «کاپیتال هیل» یا روی نیمکتی در «یونیون استیشن» یا در سرمای استخوان سوز کوچه ای از کوچه های دنور سرشان را زمین بگذارند. لیدیا صدای تپ تپ ضعیف دیگری شنید. لابد کتاب دیگری افتاده بود. بعدش صدایی دیگر، پشت سر هم: تپ تپ تپ. غیر از این صدا فروشگاه سوت و کور بود. از ارنست پرسید «کسی بالا هست؟» «فقط جوئی» ارنست چشمش کنار مجله ها و جزوه هایی بود که دو طرف دست شویی گذاشته بودند. زوج مست هنوز آن تو بودند. «نکنه آن جا مشغول اند؟» لیدیا پرسید «نمی دانم تعطیل کرده ایم؟» «کی؟ جوئی؟ آدم هیچ وقت نمی داند جوئی چی را می داند. راستی سراغ تو را می گرفت. فکر می کنم طولانی ترین صحبتی بود که با هم داشته ایم. "لیدیا کو؟" حسابی تحت تاثیر قرار گرفتم.» بیش تر روزها ...

نویسنده: متیو سالیوان مترجم: حسن افشار انتشارات: مرکز

 



درباره متیو سالیوان نویسنده کتاب کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی


نظرات کاربران درباره کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل