معرفی کتاب کافه ای کنار آب اثر جعفر مدرس صادقی
شخصیت اصلی داستان کافه ای کنار آب، "نوشین"، زنی متاهل است که همراه با تنها دخترش و "ابی"، همسرش، در کشور کانادا روزگار میگذراند. ابی، مردی بیتفاوت و عاری از هر گونه احساس و عاطفه میباشد که همواره بدون ذرهای توجه به نوشین، زندگی را سپری میکند.
زن قصه، به نویسندگی علاقه ی فراوانی داشته و دستی به قلم نیز دارد. در ابتدای داستان، ماجرای انتشار و ویرایش یکی از کتاب هایش را می خوانیم که دو سال و نیم پیش، به پیشنهاد "جیم"، نویسنده ای انگلیسی تبار و از دوستان و نزدیکانش، جهت چاپ، در اختیار ناشری به نام "مایکل" قرار می دهد.
در این میان، جیم نیز، رمان او را مطالعه نموده و از "نوشین" می خواهد تا به وی اجازه دهد، در صورت لزوم اصلاحات مورد نیاز را شخصا، بر روی محتوای داستان، انجام دهد. نوشین نیز با شرط از بین نرفتن و تجاوز به اصل ماجرای قصه، پیشنهاد او را می پذیرد. اما پس از گذشت مدت زمان مذکور، نامه ای به همراه نسخه ی ویرایش شده ی رمان مربوطه به دست نوشین می رسد که کاملا با اصل داستان تفاوت داشته و تغییرات عمده ای یافته است.
از همین روی، نوشین به ناچار، تصمیم می گیرد تا با همراهی "مهشید"، دوست ایرانی و شاعرش، جهت مطرح کردن ناراحتی و مخالفت خویش با اصلاحات صورت گرفته، به جشن رونمایی یکی از کتاب های جیم رفته و با او دیدار کند. در ادامه شرح ماجراهایی خواندنی از روایت زندگی نوشین و دوستان او را می خوانیم.
بخشی از کتاب کافه ای کنار آب؛ نشر مرکز
داستانی که داده بودم به ناشر تازه بعد از دو سال و نیم نامه آمد که چاپش می کنیم. یک نشخه ی نهایی صفحه بندی شده هم برای من فرستادند که برای آخرین بار بخوانم و آخرین اصلاحاتم رو روش انجام بدم که برود زیر چاپ. اصلا ذوق نکردم. راستش، خیلی وقت بود که از توی فکر این داستان آمده بودم بیرون. همه چی یادم رفته بود. ابی خیلی ذوق کرد. اما خوش بختانه هیچ علاقه ای به این که آن را بخواند نشان نداد.
فقط نسخه ای را که فرستاده بودند از دستم گرفت و ک تورقی کرد و گفت تبریک. حتی محض کنجکاوی یک نگاهی هم لبه اولین جمله ی کتاب نینداخت، یا مثلا لای کتاب را باز کند و از بالای یک صفحه یا اول یک فصل چند سطری محض تبرک بخواند.
ابدا اصلا اهل این حرف ها نیست. فقط یک نگاهی روی جلد را انداخ که یک روی جلد موقت بود و نه طرحی داشت و نه تصویری و فقط اسم داستان بود که با حروف درشت آمده بود و اسم داستان آن وسط و اسم ناشر آن پایین – که با خودم گفتم باشد که بگویم جای عنوان را با اسم نویسنده عوض کنند: اسم داستان برود بالا و اسم نویسنده بیاید پایین. اولین اصلاح. ازه اصلاحی که هیچ ربطی به من نداشت. صفحه ی عنوان قلمرو ناشر بود. ابی یک ابرویی انداخت بالا و یک لبخند زد و گفت عجب اسم قشنگی هم انتخاب کردی. گفتم من انتخاب نکردم. حتی نپرسید کی انتخاب کرده.
کتاب را داد به من و دوباره لم داد روی مبل رو به روی تلویزیون و برنامه ی مورد علاقه اش را که داشت تماشا می کرد تماشا کرد. برنامه ی مورد علاقه اش. از این حرف خودم خنده ام می گیرد. کدام برنامه است که مورد علاقه ی او هست و کدام برنامه است که مورد علاقه ی او نیست؟ یک جواب برای دو سوال: هیچ برنامه ای. از سر شب که می آید خانه لم می دهد روی مبل رو به روی تلویزیون و از این کانال به آن کانال و هر برنامه ای که باشد تماشا می کند. ندیده ام هیچ برنامه ای را تا آخر تماشا کند. نه سریال، نه فیلم سینمایی و نه فیلم مستند. یک تکه از این فیلم می بیند و یک تکه از آن یکی. حتی خبرها را هم نصفه نیمه تماشا می کند.
هیچ چی را دنبال نمی کنند و دنبال هیچ چی نیست شامش را هم همان جا که نشسته است رو به روی تلویزیون برای او می برم و بعد از شام کم کم می افتد به چرت زدن و از وقتی که می افتد به چرت زدن، همان برنامه یا فیلمی که داشت تماشا می کرد ادامه پیدا می کند تا آخر همین که می بینم صدای یک فیلم هم چنان توی سرم ادامه پیدا می کند، معلوم است دارد چرت می زند صدای فیلم با این که خود فیلم را هرگز نمی بینم یا توی آشپزخانه ام و یا توی اتاق خواب، درگیرم می کند می بینم دارم داستان فیلمی را که نمی بینم دنبال می کنم...
قیمت و خرید کتاب کافه ای کنار آب
کتاب کافه ای کنار آب اثر جعفر مدرس صادقی از نشر مرکز، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
- نویسنده: جعفر مدرس صادقی
- انتشارات: مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب کافه ای کنار آب | جعفر مدرس صادقی
دیدگاه کاربران