کتاب بیماری در خانه جلد سی و سوم از مجموعهی داستان های شرلوک هلمز نوشتهی سر آرتور کانن دویل و ترجمهی سید حبیب الله لزگی توسط نشر ذکر به چاپ رسیده است.
روزی پزشکی به نام "پرسی ترولیون" نزد کارآگاه هلمز آمد و پس از معرفی خود، دربارهی مشکلی که برایش پیش آمده بود راهنمایی خواست. دکتر پرسی در دانشگاه، دانشجویی ممتاز به حساب می آمد؛ او پس از تحقیقات بسیار موفق به نوشتن مقاله ای در مورد صدمه به اعصاب شد که جایزهی پزشکی مهمی را برایش به ارمغان آورد. اما از آنجا که وضع مالی خوبی نداشت، نتوانسته بود جایی برای طبابت دست و پا کند. تا این که با مردی به نام بلسینگتون آشنا شد، او در ازای دریافت سه چهارم از درآمد دکتر پرسی، پول لازم برای دایر کردن مطب و تجهیزات لازم را در اختیارش قرار داده بود. بلینگستون بعد از مدتی به خاطر مشکل قلبی شدیدش، پیش او آمده و در طبقهی بالای مطبش زندگی می کرد. مشکلی که کارآگاه باید در حل آن کمک می کرد این بود که آقای بلینگستون مرد حساسی بود و از دزدیده شدن پولهایش توسط افراد ناشناس می ترسید و چند روز پیش به طور اتفاقی رد پای غریبه ای را در اتاقش دیده و جنجال به راه انداخته بود. درست در همان روز پیرمردی با پسر جوانش به دکتر مراجعه کرده و ادعا کرده بود بیماری لاعلاجی دارد و بعد به طور ناگهانی غیبشان زده بود. کاراگاه هلمز همراه واتسون و دکتر پرسی به مطب رفت و بعد از مشاهدات دقیق و صحبت با آقای بلینگستون فهمید که ...
مجموعهی شرلوک هلمز با موضوع ماجراها، معماها، پرونده ها و داستانها در سی و شش جلد مختلف برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. شرلوک هلمز یکی از مشهورترین کارآگاهان در ادبیات داستانی انگلستان است که از هوش و ذکاوت بالایی برخودار است؛ طوری که با دیدن ظاهر مردم از شخصیت درونی آن ها آگاه می شود. او با شم کارآگاهی و تیزبینی خود، به کمک دوستش دکتر واتسون پرده از راز جنایات و معماهای پیچیده ای برداشته و حقیقت را آشکار می سازد.
برشی از متن کتاب
تمام روز باران باریده بود. دکتر واتسون کنار آتش روی صندلی حلقه زده بود تا گرم شود. شرلوک هلمز هم مقابل دکتر واتسون روی صندلی دیگری نشسته بود و خشنود به نظر نمی رسید. هر وقت هلمز درگیر حل یک معمای جنایی نبود، دچار این حالت می شد. به فکر فرو می رفت و ناراحت بود. با این که دکتر واتسون کمی پول در بانک داشت اما برنامه ریزی برای تعطیلاتش را به تعویق انداخته بود. هلمز گفت: "حق با توست واتسون، این بدترین شکل تمام کردن جنگ است!" دکتر واتسون جواب داد: "بله، همین طور است!" گیج و سر در گم گفت: "چطوری این کار را انجام می دهی، هلمز؟ من یک کلمه حرف نزدم. اما تو فکرم را خواندی!" هلمز از ته دل خندید و جواب داد: "مدتی قبل روزنامه را روی زمین پرت کردی و سخت به فکر فرو رفتی. بعد بدون فکر آرام گرفتی. سپس به تصویری که جدیداً از ژنرال گوردن قاب کرده ایم، خیره شدی. نگاهت روی پرتره ی بدون قاب هنری ورد بیچر رفت که روی کتاب هاست و شروع به فکر کردن کردی. به دیوار نگاه کردی و فهمیدم داری به این فکر می کنی که چه خوب می شد تصویر هنری ورد بیچر را هم قاب کنیم و در کنار تصویر ژنرال گوردن روی دیوار نصب کنیم."
"بعد نگاهت روی پرتره ی بیچر رفت و شروع به بررسی شخصیت او کردی. به اتفاقاتی که در زندگی او افتاده بود، فکر کردی. سرانجام به مهم ترین اتفاقی که در زندگی او افتاد و به همین خاطر مشهور شد، رسیدی. او در جنگ های داخلی ماموریتی را از طرف شمالی ها قبول کرد. خیلی روشن عکس العمل آن را در چهره ات دیدم. به من گفته بودی که مردم کشور ما او را با اوقات تلخی پذیرفتند. در این لحظه عصبی شدی. هر دو طرف جنگ شجاع بودند و این بدترین نوع تمام کردن جنگ بود. در همین موقع من فکرت را قطع کردم و تو از شنیدن کشف شگفت انگیز من متحیر شدی. به نظر تو این کار سختی بود؟ حالا بیا با هم قدمی در لندن بزنیم...
(کتاب های قاصدک)
(مجموعه مصور معماهای پلیسی نوجوان)
(مشهورترین داستان های کارآگاهی جهان)
نویسنده: آرتور کانن دویل
مترجم: سید حبیب الله لزگی
انتشارات: ذکر
نظرات کاربران درباره کتاب بیماری در خانه (داستان های شرلوک هلمز 33)
دیدگاه کاربران