بخشی از کتاب برخیز ای موسی ویلیام فاکنر
اسحاق مکازلین، «عمو اسو» که حالا سنش متجاوز از هفتاد و نزدیک به هشتاد بود و بیش از این را دیگر قبول نداشت، بیوه مردی بود و عموی نیمی از مردم ولایت بود و پدر هیچ کس نبود.
و این چیزی نبود که خودش در آن دستی داشته باشد یا این که آن را دیده باشد. کار، کار نوه ی عمه اش مکازلین ادموند بود. این نوه ی عمه با این که نسب به خانواده ی مادری بود میراث خوار و در زمان خودش میراث گزار، چیزی شده بود که بعضی ها در آن وقت و بعضی هم همین حالا خیال می کردند متعلق به اسحاق است، چون به نام او بود که حق مالکیت زمین را پس از گرفتن جواز امتیاز از سرخ پوست ها ثبت کرده بودند و هنوز که هنوز بود عده ای از بازماندگان برده های پدرش این نام را بر خود داشتند.
اما اسحاق با این چیزها کاری نداشت. بیست سالی می شد که زنش مرده بود و تمام عمرش صاحب هیچ چیز نبود غیر از یک چیز، که به کار پوشیدن نمی آمد و در آن واحد هم نمی توانست آن را توی جیب بگذارد و یا دست بگیرد، و آن تخت خواب سفری و باریک تشک نازک چرکینی بود و مواقعی از آن استفاده می کرد که به شکار آهو و خرس و یا به قصد ماهیگیری به جنگل می رفت یا اصلا همین جوری می رفت چون کشته مرده ی جنگل بود. ملک و املاکی هم نداشت و به عمرش هم هوس آن را نکرده بود، چون زمین مال کسی نبود و مثل روشنایی و هوا و آب به همه ی آدم ها تعلق داشت. هنوز هم که هنوز بود توی بنگله ی ارزاق قیمتی در جفرسن سر می کرد.
این بنگله را پدر زنش به وقت عروسی به آن ها داده و زنش هم دم مرگ در وصیت نامه اش آن را به نام او کرده بود و او هم برای این که دلش را به دست بیاورد و مردنش را آسان کند به خواسته اش گردن نهاده بود. اما او وصیت و مصیت و حق ارث محضری و این جور چیزها سرش نمی شد و آن را مال خود نمی دانست و محض خاطر خواهر زن و بچه های او که از زمان مرگ زنش با او زندگی می کردند نگهش داشته بود و به خودش اختیار داده بود که در یکی از اتاق های آن سر کند، عین وقتی که زنش زنده بود و زنش تا وقتی زنده بود همین کار را کرده بود و خواهر زن و زادورودش هم تا روز اجل و بعد از مرگ او همین کار را می کردند.
باری این چیزی نبود که خودش در آن دستی داشته باشد چه برسد به این که یادش مانده باشد. نقل ماجرا را شنیده بود و به روز و روزگاران قدیم مربوط می شد و راوی هم نوه ی عمه اش مکازلین بود که سال 1850 به دنیا آمده و شانزده سال از خودش بزرگ تر بود و اصلا نوه ی عمه بودنش جای خود، حکم برادر، حکم پدرش را داشت ...
کتاب برخیز ای موسی اثر ویلیام فاکنر با ترجمهی صالح حسینی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب برخیز ای موسی؛ ترجمه ی صالح حسینی
توضیح ضروری
بود
آتش و اجاق
دلقک داغدار
پیران قوم
خرس، پاییز دلتا
برخیز ای موسی
شجره ی خانوادگی مکازلین
وقایع نامه ی دودمان مکازلین
نکاتی چند درباره ی کتاب
- نویسنده: ویلیام فاکنر
- مترجم: صالح حسینی
- انتشارات: نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب برخیز ای موسی | ویلیام فاکنر
دیدگاه کاربران