loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب افلاک نما - ناتالی ساروت

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب افلاک نما اثر ناتالی ساروت و ترجمه ی مهشید نونهالی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

کتاب حاضر، از جمله آثار خواندنی "ناتالی ساروت"، رمان نویس نو و نویسنده ای ماهر و با استعداد می باشد که با دوری جستن از روش های معمول و سنتی مورد استفاده در طی نگارش داستان های بلند، با به بهره گیری از ذهن خلاق و قلم توانای خویش به شرح روایت هایی جذاب و خواندنی پرداخته و مخاطب را مجذوب حکایت های ساختگی خویش می کند. بنابراین "افلاک نما" نیز، مطابق رمان های نو، محوریت خاصی را دنبال نکرده و ماجراهای خاص و ویژه ای را تشریح نمی کند؛ بلکه شخصیت های داستان که راویان آن هستند، همواره با سر دادن تک گویی ها و مکالماتی درونی با خویش، از موضوعات مختلف موجود در پیرامون زندگی حال، آینده و گذشته ی خود سخن به میان آورده و آن ها را با خواننده در جریان می گذارند. به بیانی ساده تر، کتاب، سرشار از جملات کوتاه و روانی است که به صورت متوالی و پی در پی ذکر گردیده و طرز نگرش و تفکرات گوینده را منعکس می کند. به طور کلی، علی رغم تمام این ویژگی ها و سنت شکنی های داستان های نو، خواننده به راحتی با محتوای قصه و شخصیت های داستان، ارتباط برقرار کرده و از آن لذت می برد.


برشی از متن کتاب


نه، راستی هر قدر بگردیم، جای حرف نمی ماند، نقص ندارد ... یک چیز غیر مترقبه است، بخت خوش است ... این پرده ی مخمل عجب هماهنگی دل پذیری است، مخمل خیلی ضخیم، مخمل پشمی اعلاء به رنگ سبز تیره، ساده و بی تظاهر ... با رنگ مایه ی گرم و در عین حال درخشان ... یک چیز شگفت انگیز روی این دیوار بژ با آن بازتاب های طلایی اش ... خود این دیوار ... عجب توفیقی ... انگار چرم ... به نرمی چرم شوکاست ... باید همیشه دنبال این بافت بی نهایت ظریف بود، دانه های ریزش حالت کرک دارد ... اما عجب خطری، عجب دیوانگیی که آدم از روی نمونه ها انتخاب کند، وقتی می بیند چیزی نمانده بود – دوباره فکر کردن به این موضوع چه کیفی دارد – که آن سبز بادامی را بگیرد. از این هم بدتر، آن یکی را که به زمرد می زد ... آن سبز مایل به ابی روی این دیوار بژ چه افتضاحی می شد ... عجیب است که این سبز را وقتی روی یک سطح کوچک می دیدی، خفه و پژمرده به نظر می آمد ... چه قدر نگرانی، چه قدر تردید ... اما حالا روشن است، درست همان چیزی است که می بایست ... ذره ای هم پزمرده نیست، روی این دیوار، تقریبا تابناک و مواج است ... درست مثل همان چیزی که بار اول تصور کرده بود ... این جرقه ای که توی ذهنش زد ... بع از آن همه تلاش و آن جست جوها دغدغه ی واقعی بود، به هر چیزی هم که نگاه می کرد فقط همان توی ذهنش بود – آن جا، جلو آن گندم سبزی که زیر آفتاب و توی نسیم خنک می درخشید و موج می زد، جلو آن کپه ی کاه، یک دفعه به فکرش رسیده بود ... همین بود – با رنگ آمیزی کمی متفاوت – همه ی فکرش همین بود ... درست همان که لازم بود ... پرده ی مخمل سبز و یک دیوار طلایی مثل طلای کپه ی کاه، اما ملایم تر و مایل به بژ ... حالا این درخشش، این تلالو، این تابندگی، این طراوت دل انگیز هم از همان جا می آید، از همان کپه ی کاه و از آن کشتزار، او موفق شد از آن ها بدزددش و نگهش دارد، همان طور که آن جا، توی جاده، جلوشان سیخ ایستاده بود و بهشان زل زده بود، حالا هم آن را به این جا آورده، توی لانه ی کوچکش، حالا مال او ست، متعلق به اوست، خودش را توی آن نوازش می دهد، توی آن پناه می گیرد ... او این طوری ساخته شده، می داند که فقط چیزی را که بتواند صاحب شود، چیزی را که بتواند مالک شود، قادر است با دقت و با عشق نگاه کند ... مثل ماجرای در است ... هر چیز به وقت خودش ... به آن هم می رسد، نیازی به تعجیل ندارد، مدام مرور کردن چه قدر مطبوع است – یعنی حالا که همه چیز این همه موفق بوده، حالا که همه ی موانع پشت سر گذاشته شده – همه چیز را دوباره در نظر آوردن، یکی یکی و آهسته ... آن در ... مادام که دیگران شیشه کاری ها و ستون ها و تاق ها و قبره ها را تحسین می کردند...

نویسنده: ناتالی ساروت مترجم: مهشید نونهالی انتشارات: نیلوفر



نظرات کاربران درباره کتاب افلاک نما - ناتالی ساروت


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب افلاک نما - ناتالی ساروت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل