معرفی کتاب حقیقت، خوبی و بدی
کتاب حاضر پرسش ها، پاسخ ها، گفت و گو ها، استدلال ها و فرضیه هایی درباره ی حقیقت، خوبی و بدی را در قالب سه فصل بیان می کند. در فصل اول با عنوان "حقیقت چیست؟" با پدر فلسفه یعنی افلاطون آشنا می شویم. نظر افلاطون نسبت به حقیقت جهان بسیار جالب و خواندنی است؛ این نظریه در قالب داستانی به ظاهر ساده اما با مفهومی بسیار عمیق با عنوان "غار افلاطون" ارائه شده است. خواندن این داستان مخاطب را به فکر واداشته و دیدگاه جدیدی از این دنیا به او می دهد. اغلب انسان ها فکر می کنند که علم از طریق حواس، آزمایش و خطا به دست می آید، اما افلاطون نظر دیگری دارد که می توانید آن را در همین فصل بخوانید. فصل دوم با عنوان "آیا از یک رودخانه می توان دو بار گذشت؟" بحث بسیار جالب و تفکر برانگیزی میان دو نفر را مطرح می کند.
یک از این اشخاص معتقد است که رودخانه دائم در حال حرکت است و همه چیز در حال تغییر، بنابراین اگر یک بار از رودخانه ای گذشتیم، بار دوم چون خیلی چیزها به دلیل حرکت آب تغییر کرده پس نمی توانیم ادعا کنیم که دوباره از همان رودخانه گذشته ایم. اما نفر دوم نظری خلاف این دارد و معتقد است که رودخانه در هر صورت همان حالت قبل را دارد پس می توان دو بار از یک رودخانه گذشت! در پایان این دو نفر به یک نظر کلی در این مورد می رسند که بسیار جالب و قابل تامل است! در فصل سوم سوالات فراوانی چون: خوبی و بدی چیست؟ واقعا خوبی یا بدی را چگونه می توان تشخیص داد؟ و ... مطرح شده که پاسخ هایی منطقی برای آن ها ارائه می شود. در پایان این فصل مخاطب به خوبی می تواند کار خوب یا بد را تجزیه و تحلیل کرده و معیارهایی برای خوبی و بدی به دست آورد. نویسنده در این کتاب تفکر درست را به خواننده می آموزد و با طرح سوالات پی در پی ذهن او را به چالش می کشد.
مجموعه ی سوال های چند هزار ساله شامل سه جلد کتاب با عنوان های "دنیای حقیقی و دنیای مجازی"، "حقیقت، خوبی و بدی" و "روح، خداوند و منشاء هستی" می باشد که در هر یک از آن ها مهمترین پرسش انسان ها از آغاز تا امروز، مرتبط با موضوعات هر یک از کتاب ها را مطرح می کند. این مجموعه هر چند که برای پاسخ به پرسش های نوجوانان و جوانان تالیف شده است، اما مطالب آن به گونه ایست که خواندنش برای همه ی گروه های سنی جالب و تامل برانگیز است.
برشی از متن کتاب
افلاطون معتقد است که دانش واقعی از طریق فلسفه به دست می آید. دانش حقیقی با به کاربردن عقل و تفکر حاصل می شود. کسانی که به دنبال دانش حقیقی هستند، باید چشم ها را ببندند و در گوش ها پنبه بگذارند، روی مبل مورد علاقه ی خود بنشینند و فکر کنند! البته افلاطون اعتراف می کند که برای فیلسوفان، منصرف کردن مردم از جهان حسی و قانع کردن آن ها که آن چه در اطرافشان می بینند سایه ای بیش نیست، دشوار است. زیرا این جهان بسیار واقعی به نظر می آید. از طرف دیگر جهان حسی خیلی جذاب به نظر می رسد و ما یاد گرفته ایم از آن چه حواس به ما می دهند لذت ببریم. مثلا ما مزه ی بستنی، موسیقی و دیدن درختان زیبا را دوست داریم. اما به نظر افلاطون، لذت واقعی و برتر، لذتی است که فلسفه به ما می دهد و لذت های حسی واقعا خام و زود گذرند. با این حال اکثر ما مجذوب لذت های حسی هستیم و فیلسوفی را که سعی کند ما را از جهان حس به سمت مثل های غیر دیدنی سوق می دهد، طرد می کنیم.
آن چه افلاطون در آخر داستان غار هشدار می دهد، همین است که ما مانند زندانبان بی حوصله ای هستیم که به آلف سنگ انداختند. زیرا او سعی می کرد توجه آن ها را از جهان سایه ها به سوی جهان واقعی جلب کند. علم همان طور که دیدید، نظر افلاطون درباره ی دانش، تا حدودی تعجب آور است. ما امروز فیزیک، شیمی، نجوم و علوم دیگر را بهترین راه کسب آگاهی می دانیم و همه ی این ها از طریق پنج حس ظاهری به دست می آیند. دانشمندان از طریق دیدن، شنیدن، لمس کردن، بو کردن و چشیدن آزمایش می کنند و با دقت نتایج به دست آمده را مورد بررسی قرار می دهند. آن ها بر همین اساس تئوری های علمی را ارائه می دهند. حالا شما واقعا فکر می کنید که روش های علمی بهترین راه شناخت جهان واقعی نیستند؟ آیا وقتی افلاطون می گوید که ما از طریق حواس نمی توانیم جهان واقعی را بشناسیم، اشتباه می کند؟
- پرسش ها، داستان واره ها، گفت و گو ها، و فرضیه هایی درباره ی حقیقت، خوبی وبدی
- نویسنده: استیون لو
- مترجم: منصوره حسینی
- انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب سوال های چند هزار ساله 2
دیدگاه کاربران