
کتاب تنهایی پرهیاهو | بهومیل هرابال
- انتشارات : پارس کتاب
- مترجم : پرویز دوائی
- دسته بندی : رمان خارجی
داستان کتاب تنهایی پرهیاهو دربارهی مرد کارگری با نام "هانتا" میباشد. او در یک زیرزمین نمور و تاریک که انبار کاغذ باطله است، کتابهایی را که از ادارهی سانسور برایش میآورند، خمیر میکند. آقای هانتا برخی از این کتابها را میخواند و در حین مطالعهی آنها، نگاهی متفاوت نسبت به دنیا پیدا میکند. حالا بعد از سی و پنج سال، با به وجود آمدن تکنولوژیهای کارآمد، دیگر نیازی به هانتا نیست و قرار است که این شغل از او گرفته شود. این مرد نمیداند که بعد از این، روزهایش را چگونه بگذراند.
بهومیل هرابال، روزمرگی های این مرد را به سادهترین شکل ممکن نمایش می دهد و در میان داستان ساده و در عین حال روانکاوانه - فلسفیاش، افکار هانتا که کارگری معمولی است اما با همهی کارگرهای دنیا فرق دارد را برای مخاطب بازگو می کند. "تنهایی پر هیاهو" اثری خلاقانه است که "هرابال" آن را بین سال های 1974 تا 1976، یعنی درست در روزهای ممنوعالکاریاش در کشور چک نوشت و در سال 1976 آن را به صورت مخفیانه منتشر کرد.
البته این اثر زیبا که تاکنون بارها به زبان فارسی تجدید چاپ شده است، بعد از پایان ممنوعالقلم بودن "هرابال" در سال 1989 به صورت رسمی و قانونی به چاپ رسید و توجه بسیاری از مردم و منتقدان را به خود جلب کرد.
سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این قصه عاشقانه من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر می کنم و خود را چنان با کلمات عجین کرده ام که دیگر به هیئت دانشنامه هایی درآمدهام که طی این سال ها سه تنی از آن ها را خمیر کرده ام.
سبویی هستم پر از آب زندگانی و مردگانی که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان نا خودآگاه صورت گرفته که نمی دانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده. اما فقط به این صورت است که توانستهام هماهنگی ام را با خودم و جهان اطراف آن در این سی و پنج ساله گذشته حفظ کنم. چون من وقتی چیزی را می خوانم، در واقع نمی خوانم. جمله زیبا را به دهان می اندازم. مثل آب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم، تا آن که اندیشه، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگ هایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد.
به طور متوسط در هر ماه دو تن کتاب خمیر می کنم، ولی برای کسب قوت لازم به جهت اجرای این شغل شریف، طی سی و پنج سال گذشته آنقدر آب جو خورده ام که با آن می شد استخری به طول پنجاه متر یا یک برکه پرورش ماهی را پر کرد. پس علی رغم اراده خودم دانش به هم رسانده ام و حالا می بینم که مغزم توده ای از اندیشه هاست که زیر پرس هیدرولیک برنامه فشرده شده و سرم چراغ جادویی علاءالدین که موها بر آن سوخته است و می دانم که زمانه زیباتری بود آن زمان که همه اندیشه ها در یاد آدمیان ضبط بود و اگر کسی میخواست کتابی را خمیر کند باید سر آدم ها را زیر پرس می گذاشت.
ولی این کار فایده ای نمی داشت چون که افکار واقعی از بیرون حاصل می شود و مثل ظرف سوپی که با خودمان به سر کار می بریم، آنها را مدام به همراه داریم. به عبارت دیگر، تفتیش کننده های عقاید و افکار در سراسر جهان، بیهوده کتاب ها را می سوزانند. چون اگر کتاب حرفی برای گفتن و ارزشی داشته باشد، در کار سوختن فقط از آن خندهی آرام شنیده می شود، چون که کتاب درست و حسابی به چیزی بالاتر و ورای خودش اشاره دارد... چندی پیش یکی از این ماشین های جمع و تفریق را خریدم، دستگاه بسیار کوچکی از کیف بغلی بزرگتر نیست.
بعد از آنکه به خودم جرات دادم و با آچار پشت آن را باز کردم حیرت و خنده به من دست داد. چون که دیدم هیچ چیز نیست جز جسمی کوچکتر از تمبر پست و نازک تر از ده ورق کاغذ کتاب. همین و هوا. هوایی آکنده از متغیرات ریاضی. وقتی که چشمانم به کتاب درست و حسابی می افتد و کلمات چاپ شده را کنار می زنم از متن چیزی جز اندیشه های مجرد باقی نمیماند. اندیشه هایی که در هوا جریان و سیلان دارند، از هوا زنده اند و به هوا برمیگردند، چون که آخر عاقبت هرچیزی هواست، هم ظرف و هم مظروف. نان در مراسم عشای ربانی از هواست و نه از خون مسیح.
کتاب تنهایی پر هیاهو اثر بهومیل هرابال با ترجمهی پرویز دوائی توسط انتشارات پارس کتاب به چاپ رسیده است.
نظرات کاربران درباره کتاب تنهایی پرهیاهو | بهومیل هرابال
دیدگاه کاربران