دربارهی کتاب چه قدر خوبیم ما! نوشتهی ابراهیم رها
کتاب "چه قدر خوبیم ما" از انتشارات مروارید کتابی در حوزهی رفتار شناسی فرهنگی و اجتماعی ایرانیان میباشد که با لحنی طنز و انتقاد آمیز به نقد مسائل و معضلات اجتماعی مختلف میپردازد. جامعهی ما ایرانیان، سرشار از رفتارها و اعمالی ناپسند و نامناسب است که همواره در مواقع مختلف و طی ارتباطات اجتماعی تجلی یافته و موجب آزار و رنجش خاطر دیگران و حتی خود ما میگردد؛ به طور حتم همهی افراد باید این رفتارها را مورد توجه قرار داده و درصدد رفع و تصحیح آنها بر آیند.
در همین راستا مولف به نگارش کتاب حاضر پرداخته و با استفاده از بیان و لحنی طنز، مسائلی هم چون تعارف، فرهنگ رانندگی، شیوه و لحن سخن گفتن، دروغ و بسیاری دیگری از این قبیل موارد را تحلیل و بررسی نموده و عادات و خلقیات رایج مذکور در میان ایرانیان را مورد نقد و انتقاد قرار میدهد. نویسنده با بهرهگیری از قدرت بیان بسیار بالا، جذاب و گیرای خویش موجب تاثیر گذاری مطالب کتاب شده و ضمن پدیدار ساختن لبخند بر روی لبان خواننده، او را به تفکری عمیق وا داشته و حقایقی تلخ و قابل تامل را در برابر دیدگان آنها آشکار میسازد.
بخشی از کتاب چه قدر خوبیم ما! نوشتهی ابراهیم رها
هنر نزد ایرانیان است و بس. این جملهی درخشان و بینظیر و بیبدل و البته بیپایه را هر جای دنیا که بگویی طبعا میگویند این صرفا عقیدهی ایرانیان است. ما هم میتوانیم بگوییم طبیعی است که اگر مردم سایر ملل هم بخواهند به وجود هنر در میان خود اشاره کنند میگویند بر فرض هنر نزد هنگ کنکیان است و بس یا هنر نزد گینهی بیسائوییان است و بس و یا هنر نزد مونته نگروئیان است و بس و ... همین جور است و بس! اما طبیعی نیست! یعنی نمیگویند.
به شکل واضح سایر ملل جهان حتی اگر خود بزرگ بینی دارند لزومی نمیبینند ان را به این شکل ابراز کنند. یعنی چنین ضزب المثلی را نمیسازند و بعد هم مصر نیستند بیربط و باربط وقتی یک جشنوارهی فیلم فجر یا دو تا جایزهی کتاب یا چهار تا بیینال و کوفت و زهر مار را نمیتوانند در حد استاندارد برگزار کنند. هی اعلام بدارند که هنر نزد ما است و بس. برای شناخت بهتر این موضوع بد نیست خود جملهای را قدری واکاوی کنیم. (واکاوی که میتوانیم بکنیم. کار خاک تو سری هم نیست.)
بخش اول چنین است: هنر نزد ایرانیان است. خب بیخود بخش اول چنین است! چه کسی بر چه مبنایی و بر اساس کدام ما به ازاء بیرونی آن را گفته؟ آهان، گرفتم! این از تمدن باستانی ما میآید؟ یعنی در تمدن باستان مصر و چین و بین النهرین و رم و ... هیچ رگهای از هنر نبوده و مردمانش در طول (یا عرض) قرون و اعصار همین طور یا کشک می سابیده اند یا پشم می ریسیده اند؟
یعنی محض رضای خدا و مثلا خوش حالی دل بزرگ خاندان بغپور در چین یک نفر نبوده با ذغال چهار تا خط روی یک جای دیوار یک کسی بکشد؟ یعنی این آثار موجود در مصر که در همان نگاه اول میزان هنرش توی گوش و حلق و بینی آدم فرو میرود کلا دوربین مخفی است؟ یعنی رسما تصور میکنیم در رم باستان یک عده وحوش میزیستهاند که کارشان از بام تا شام این بوده که در کلئوزوم یک تعداد نره غول را بیندازند به جان هم تا به شکلی مبسوط یک دیگر را جر بدهند و ... و ندارد، تمام.
اگر این جمله را از سر اعتماد به نفس زیادی، همین طور پراکنده بودیم هم باز خیلی ایراد نداشت. مشکل این است که ول کن ماجرا نیستیم. یقهی خود و سایر ملل و تمام تاریخ را چسبیدهایم و ریههای محترم را از باد پر و خالی و گلوی مبارک را صاف و صدای خود را رها میکنیم تا این بیربط ترین جملهی بشریت و حومه را مدام تکرار کنیم. جالب این است که وقتی به عزیزان میگویی این جمله را «از کجا اورده ای» میگوید بزن بریم به سرعت برق و باد تا برایت ادلهداش را ردیف کنم مثل باقلوا. خب ردیف کن.
میفرماید اصغر فرهادی میشناسی؟ سپریت میدونی چیه؟ (یعنی انصاف جدایی سادهتر در زبانها نمیچرخد که فک مبارک را کج و کوله میکنی حتما بگویی سپریت؟ بگذریم و از بحث جدا نشویم؟) فرق اسکار و اصغر رو بلدی؟ (این هم از عادات ما است که وقتی میخواهیم بگوییم ما میدانیم اصرار داریم با افزودن چاشنی تحقیر به دیگران و تکبر به خودمان بگوییم آدم با سوادی هستیم) عرض میکنیم ...
کتاب چه قدر خوبیم ما! نوشته ی ابراهیم رها توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ابراهیم رها
- انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب چه قدر خوبیم ما! | ابراهیم رها
دیدگاه کاربران