کتاب خاطرات سیاسی قوام السلطنه

معرفی کتاب خاطرات سیاسی قوام السلطنه

"خاطرات سیاسی قوام السلطنه" کتابی با محتوای شرح تاریخ ایران در دوره ی پهلوی می باشد و همان طور که از عنوان آن پیدا است توصیف وقایع و خاطرات پرماجرا و مهم این شخصیت بزرگ سیاسی ایرانی را در برمی گیرد. تاریخ، یکی از مهم ترین مباحثی می باشد که اغلب مردم به آن علاقه مند بوده و همواره در پی کشف حقایقی گم شده در گذشته هستند تا با روشن شدن واقعیت ها، از سرگذشت سرزمین اجدادی خود آگاهی یابند.

"احمد قوام" معروف به "قوام السلطنه"، از شاخص ترین و موثرترین چهره های سیاسی در دوره ی قاجار و هم چنین سلطنت پهلوی در ایران است که پنج بار به سمت نخست وزیری منسوب گشت و اقدامات مهمی را انجام داد. وی با قلم خویش، خاطرات زندگی شغلی اش را به طور مفصل و با بیان جزئیات به نگارش در آورد و از این طریق موجب حفظ تاریخ ایران در برهه هایی از زمان خویش شد.

اما مدت ها این نوشته ها، نزد یکی از اقوام او محفوظ ماند تا این که به دست "غلامحسین میرزا صالح" رسید؛ ایشان نیز تمامی مطالب ذکر شده توسط قوام را در قالب کتاب حاضر به چاپ رسانید تا تمامی دوستداران ایران زمین و تاریخ، بتوانند محتوای یادداشت هایش را مطالعه نموده و از آن بهره مند گردند

برشی از متن کتاب خاطرات سیاسی قوام السلطنه

قوام در آغاز یادداشت ‌های خود پس از شرح مسافرت به مسکو و ملاقات با ژنرالیسم استالین نوشته است: «من به یک صفای باطن نسبت به روس‌ ها به مسکو رفتم، در حالی که با یک مغز پر تزویر درباره ی آن ها به تهران بازگشتم». پس از بازگشت وی از مسکو اولین مرحله ی بازی‌ ای که قوام می‌ خواست با روس ‌ها بکند تشکیل حزب دموکرات ایران بود، زیرا او خوب می ‌دانست که برای مقابله با جمعیت موجود یک جمعیت مشابهی لازم است و تشخیص داده بود که با سرنیزه نمی ‌توان به جنگ اجتماع رفت.

بنابر این برای از هم پاشاندن حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و حزب کومله کردستان، لازم بود یک حزب قوی و متشکل در سراسر مملکت به وجود آورد تا در هنگام لزوم بدست مردمی که در این حزب سیاسی اجتماع می‌ کنند آن احزاب را کوبید و برای همیشه قلم قرمز به روی نام آن ها کشید. یکی از خصوصیات اخلاقی قوام این بود که وی نسبت به همه کس بدبین بود و همه چیز را با عینک سوءظن می ‌نگریست و به همین جهت بود که در بدو زمامداری خود یک سازمان مخفی تشکیل داده بود که تا روز آخر هم کسی از اصرار این سازمان آگاهی نیافت. 

نویسنده: غلامحسین میرزاصالح انتشارات: معین